هاج

معنی کلمه هاج در لغت نامه دهخدا

هاج. ( ص ) هاژ. حیران ؛ و با لفظ واج ( هاج و واج ) گفته میشود: فلان را دیدم در معرکه هاج و واج ایستاده بود. ( از فرهنگ نظام ). || مات. دنگ. منگ. کودن. رجوع به هاج و واج ، هاژ، هاژو، هاژ و واژ و هاژه شود.

معنی کلمه هاج در فرهنگ معین

(ص . ق . ) = هاژ: درمانده ، سرگشته . ،~ و واج حیران ، مبهوت .

معنی کلمه هاج در فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] متحیر، سرگشته.
۲. درمانده، هاج و واج.
* هاج وواج = هاج

معنی کلمه هاج در فرهنگ فارسی

متحیر و سرگشته، متحیر، سرگردان، سرگشته، درمانده، هاج وواج
(صفت ) ۱- حیران متحیر سر گشته . یا هاج و واج . ۱- حیران مات مبهوت : (( فلان را دیدم در معرکه هاج و واج ایستاده بود . ) ) یا هاج و واج شدن . ۱ - حیران شدن سر گردان شدن . ۲ - گیج شدن. یا هاج و واج کردن . ۱ - حیران کردن سر گردان کردن . ۲ - گیج کردن .

معنی کلمه هاج در ویکی واژه

هاژ: درمانده، سرگشته. ؛~ و واج حیران، مبهوت.

جملاتی از کاربرد کلمه هاج

سهیل ابن عمرو برخاست، گفت: چگویم یا رسول اللَّه؟ اگر گویم اصیلی، اصیلی اگر گویم کریمی، از تو کریم‌تر و حلیم‌تر کس نیست! لیکن وحشتی افتاد میان تو و قوم تو و بآن وحشت بغربت افتادی، آخر عزیز و مکرّم بمیان قوم خود باز آمدی اگر نزدیک اجانب عزیز و مکرّم بودی نزدیک اقارب عزیزتر و مکرّم‌تر باشی. تو آن کن که سزای طبع کریم و خلق عظیم تو است. رسول (ص) گفت: «من امروز آن میگویم با شما که برادرم یوسف (ع) گفت با برادران خویش: لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ. قال محمد بن اسحاق: کان جمیع من شهد فتح مکّة من المسلمین عشرة آلاف. و کان فتح مکّة لعشر لیال بقین من رمضان سنة ثمان و اقام رسول اللَّه (ص) بمکّة بعد فتحها خمس عشرة لیلة، یقصر الصّلاة ثمّ خرج الی هوازن و ثقیف و قد نزلوا حنینا. قوله: إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ قال ابن عباس: لمّا اقبل رسول اللَّه (ص) من غزوة حنین، انزلت هذه السّورة علیه و قیل: جاءه نصر اللَّه حین هاجر و آواه الانصار و توجّهت الیه القبائل و کاتبته ملوک الارض و فتحت علیه مکّة و شرعت له الشّرائع و احکمت له الاحکام و عقد الالویة و جنّد الجنود و خطب بمنا و عرفات و کسرت الاصنام و خاضت خیل الاسلام البحار، و ضرب علی اهل الکتاب الجزیة و خافه ملک الروم.
توجه حاکمان اخشیدی به علم و فرهنگ سبب شد تا شاعرانی همچون متنبی به مصر مهاجرت کنند.
درود ایزد بر مصطفی محمدباد براهل بیت وی و بر مهاجر و انصار
طی سال‌های ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ میلادی از ایران حدود ۲۶۰۰۰ نفر به ارمنستان مهاجرت کردند.
خصوصا شمس دین و ملک سراج سراج انجمن و انگاه وهاج
یک روز آن که بود مهاجر به ملک غیر امروز سوی خطهٔ ایران مهاجر است
گر خلیلی که مرا هست بهاجر گذرد نه عجب گر کشد اندر قدمش اسماعیل
اَللّهُمُّ لا عَیْشَ اِلّا عَیْشُ الْاخِرَه فَاَکْرِمَ الْاَنْصارَ وَالْمُهاجِرَه
قوله تعالی: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ مجاهد گفت: مسلمانان و جهودان در کار قبله سخن گفتند، و تفاخر کردند هر کس ازیشان بقبله خویش. جهودان گفتند: بیت المقدس فاضلتر و شریفتر، و قبله آن است که مهاجر انبیاست در زمین مقدّسه.
شاه دین‌پرور که شرع مصطفی منهاج اوست همت عالی یراق و قرب حق معراج اوست
در ضلع شرقی اراج، محله‌ای قدیمی بنام اکبر آباد وجود‌ دارد. نام این محله از نام شخصی بنام علی اکبر اثباتی گرفته شده و دلیل این نام‌گذاری این است که این فرد اولین کسی بوده‌است که از لواسان، روستای برگ جهان، به این منطقه مهاجرت نمود و مردم اراج به او دایی علی اکبر می‌گفتند.
این مستی و عشق هر دو منهاج بلااند و مایه فتنه، نه بینی که عشق تنها یوسف کنعانی را کجا او کند، و مستی تنها که با موسی عمران چه کرد، و در خلیل هر دو جمع آمدند پس چه عجب اگر از سرمستی و عربده ببدلی در ماه و ستاره نگرست و گفت هذا رَبِّی این آنست که گویند مست چه داند که چه گوید و گر خود بدانستی پس مست کی بودی؟
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ. این الّذین بدل الّذین پیشین است و همان قوم‌اند مهاجران و انصار، و تکرار از بهر آنست که این حکم راست و این ثواب را.