هاتف

معنی کلمه هاتف در لغت نامه دهخدا

هاتف. [ ت ِ ] ( ع ص ) آوازدهنده. خواننده. ( از اقرب الموارد ) ( غیاث اللغات ). آوازکننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آوازدهنده ای که خود او را نبینی. بانگ دهنده :
یکی هاتف از خانه آواز داد
چو رامش بری ، نزد رامشگری.منوچهری.مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب
کز این رواق طنینی که می رود دریاب.خاقانی.عارفان نظری را فدا اینجا خواهند
هاتفان سحری را ندا اینجا شنوند.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 100 ).هر لحظه هاتفی به تو آواز میدهد
کاین دامگه نه جای امان است ، الامان.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 315 ).هر زمان از هاتفی آواز می آید ترا
کاندر این مرکز دل خرم نخواهی یافتن.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 370 ).با ناقه شنو که هاتف راه
میگوید انت ناقةاﷲ.خاقانی.هاتف خلوت به من آواز داد
وام چنان کن که توان بازداد.نظامی.از آن رازجویان پنهان پژوه
یکی را به خود خواند هاتف ز کوه.نظامی.مرا چون هاتف دل دید دمساز
برآورد از رواق همت آواز.نظامی.هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند.حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 124 ).هاتفی از گوشه میخانه دوش
گفت : ببخشند گنه ، می بنوش.حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 192 ).|| ستاینده و ستایش کننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
هاتف. [ ت ِ ] ( اِخ ) سیداحمد اصفهانی که هاتف تخلص یافت نسباً از سادات حسینی است. اصل خاندان او چنانکه از تذکره ها برمی آید از قصبه اردوباد آذربایجان بوده که در زمان پادشاهان صفوی از آن سامان به اصفهان آمده و در این شهر مسکن گزیده اند. هاتف در نیمه اول قرن دوازدهم در اصفهان متولد شده. در جوانی به تحصیل ریاضی و حکمت و طب پرداخته است و در این فنون گویا از محضر میرزا محمدنصیر اصفهانی استفاده کرده است. و در شعر مشتاق را به راهنمائی و استادی خود پذیرفته است. در حلقه درس میرزا محمدنصیر و مشتاق با صباحی وآذر و صهبا دوستی تمام یافته ، و رشته این دوستی بین شاگردان مزبور و استادان ایشان از طرفی و بین صباحی و آذر و هاتف و صهبا از طرف دیگر تا آخر عمر پایدار مانده است. از ماده تاریخهائی که در دیوان هاتف دیده میشود چنین برمی آید که هاتف در آخر عمر به یک جا قرار نداشته و غالباً بین سه شهر اصفهان و قم و کاشان در سفر و رفت و آمده بود، چنانکه در سال 1184 در قم به سر میبرده و در 1187 در اصفهان ، در 1195 و 1196 در کاشان بوده ، آخر عمر را به قم آمده و در اواخر سال 1198 در آن شهر فوت کرد و به خاک سپرده شده است :

معنی کلمه هاتف در فرهنگ معین

(تِ ) [ ع . ] (اِفا. ) آواز دهنده ، آواز کننده .

معنی کلمه هاتف در فرهنگ عمید

آوازکننده ای که صدایش شنیده شود و خودش دیده نشود، آوازدهنده.

معنی کلمه هاتف در فرهنگ فارسی

سید احمد هاتف اصفهانی شاعر معروف قرن دوازدهم هجری ( ف. ۱۱۹۸ - ه.ق . ۱۷۸۳ - م . ) که بخاطر منظومه عرفانیش با مطلع زیر : [ ای فدای تو هم دل و هم جان وی نثار رهت هم این و هم آن ] و با ترجیع بند : [ که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لااله الا هو ] شهرتی فراوان دارد. وی شاعر دوره افشاریان و زندیان است . خاندان او از قصبه اردوباد آذربایجان بودند ولی هاتف در اصفهان متولد شد و در آنجا و در قم و کاشان زندگی کرد . هاتف در عربیت توانا بود و بعربی شعر میسرود. دیوان او مرکب از قصاید و غزلیات و مقطعات و رباعیات است . در غزل از سعدی و حافظ پیروی نمود. وفاتش در قم مقارن تشکیل دولت قاجاریه است و پسرش سید محمد سخاب است .
آوازدهنده، آوا کنندهای که صدایش شنیده شود
(اسم ) ۱- آواز دهنده بانگ کننده خواننده . ۲- آواز دهنده ای که خود او دیده نشود فرشته ای که از عالم غیب آواز دهد : (( هاتف آن روز بمن مژد. این دولت داد که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند. ) ) ( حافظ )

معنی کلمه هاتف در فرهنگ اسم ها

اسم: هاتف (پسر) (عربی) (تلفظ: hātef) (فارسی: هاتف) (انگلیسی: hatef)
معنی: ندا دهنده ای که صدایش شنیده شود اما خودش دیده نشود، مانند فرشته یندا دهنده ی غیبی، سروش، ( در عرفان ) در اصطلاح، داعی و منادی حق که در دل سالک متجلی شود و او را توفیق سلوک عنایت کند، ( در اعلام ) هاتف اصفهانی شاعر معروف قرن دوازدهم هجری، نوادهنده ای که صدایش شنیده شود، اما خودش دیده نشود، نام شاعر معروف قرن دوازدهم، هاتف اصفهانی

معنی کلمه هاتف در ویکی واژه

همیشه تُف انداز، به هرچی تف کردن، خصلت گندی که برخی در پاسخ تلویحی به موردی ابراز می‌نمایند. در جامعه تمدن‌های بین‌النهرین مقام شامخی بوده و برخی کاهنان معابد بویژه در زمان اسرحدون یکی از پادشاهان آشور ملقب به هاتف بودند.
ندادهنده از عالم غیب ، آوایی که آوازش هست اما خودش حضور ندارد، در کتاب قرآن در دین اسلام آمده که پس از نابودی کل جهان بعد از روز قیامت و بعد از حسابرسی فرشته ای مذکر خلق میشود که پیام های بین جهنم و بهشت را منتقل مینماید .

جملاتی از کاربرد کلمه هاتف

روز و شب از هاتف غیب این ندا گردد بلند انه من مال عن شرعه قد نال العقاب
مسجدشعیا و امامزاده اسماعیل مربوط به دوره سلجوقیان است و در اصفهان، میدان امام علی، خیابان هاتف واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شماره ثبت ۱۱۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
نوری را وقتی اندر بادیه گرسنگی غلبه کرد، هاتفی آواز داد که دو کدام دوستر داری سببی یا کفایتی گفت کفایت، وراء آن غایت نباشد، بهفده روز هیچ چیز نخورده بود.
چنانش آمد آواز هاتف به گوش کزین بیشتر سوی بیشی مکوش
درسال ۱۳۶۲ در اجرای تلویزیونی "دست‌های آلوده" اثر ژان پل سارتر به کارگردانی صادق هاتفی ایفای نقش می‌کند.
گفت در خواب هاتفی او را که سوی مصر تاز ای جویا
و هاتف هادم اللذات آواز دهد و طبل رحیل بزند که زاد رحلت بر راحله روز و شب نهید و دل از متاع دنیا و حطام او بردارید و گرد سیاه مویان مگردید که عشق روز پیری، سرمایه بی تدبیری است و شب وصال به هنگام شباب، پیرایه روزهای امیری. وقت آنست که:
گفت هاتف برای تاریخش از جهان رفت حیف بدرنسا
همزمان در چند نقطه اصفهان از جمله چهار باغ بالا و خیابان هاتف نیز درگیری‌های بسیارشدیدی بین مردم و برپاکنندگان آتش و سنت چهارشنبه سوری با مأموران رخ داد.
بناگه این خروش از هاتف غیبم به گوش آمد که بگشا دیده حق بین، ببین در عالم امکان
یکی هاتف از غیبش آواز داد که ای نیکبخت مبارک نهاد
کلک هاتف برای تاریخ نوشت شد خان جهان‌پناه در بزم جنان
از زبان هاتفی دوشم به گوش دل رسید کی ز بار غصه کم جنبش تر از کوه گران