اسم: نیما (پسر) (مازندرانی، فارسی) (تاریخی و کهن، طبیعت) (تلفظ: nimā) (فارسی: نيما) (انگلیسی: nima) معنی: تخلص شعری علی اسفندیاری ( نیما یوشیج )، عادل، نامور، نیمه ماه، کوچک، نام کوهی است حوالی نور، ( اَعلام ) ) نام یکی از اسپهبدان تبرستان، ) تخلص شعری علی اسفندیاری ( نیما یوشیج ) [، شمسی] شاعر ایرانی و بنیانگذار شعر نو فارسی، دیوان شعر، مقاله ها و یادداشتها و نامه هایش چاپ شده است، تخلص شعری علی اسفندیاری ( نیما یوشیج ) شاعر نوپرداز ( ـ )، نام آور و نامور، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم
معنی کلمه نیما در ویکی واژه
(قدیم): از اسامی مردانه ایرانی. نیما در زبان فارسی به معنی عادل و دادگر است، کسی که نسبت به دیگران منصف است. نیم + الف صفت فاعلی. ریشهٔ نیما، مازندرانی بوده و به معنای کمان میباشد، همچنین نام کوهی در حوالی نور مازندران میباشد. دربارهی نام نیما دو روایت وجود دارد اول این که نام یکی از اسپهبدان تبرستان است، دیگر این که نیما وارونه شده کلمه امین است. سیروس طاهباز معتقد است که روایت دوم درباره نیما درستتر است. ریشه این کلمه احتمالا" نیم ماه (ماه شب چهاردهم) است. نیما در زبان عبری مونث است! معانی آن به عبری، نعمت یا رحمت، سر رشته و ملودی. در زبان تبتی هم نام پسرانه است و هم دخترانه و معنی آن در زبان تبتی خورشید است. در زبان مازندرانی -سمت نور و حومه- بهمعنی «نیامده» میباشد در مقابل «بیما» آمده.
جملاتی از کاربرد کلمه نیما
لذت ها و شادمانی ها را در اختیار داشتیم و از شوخی و مزاح دلتنگ نمی گشتیم. زندگانیمان در سایه ی آن شهر وسیع بود و روزگار هر چه میخواستیم در دسترسمان می نهاد.
نیامد حصۀ نیمانیم در خور ز شرکت باز مانده چار عنصر
در سال ۲۰۱۴ نیما سروستانی، فیلمساز ایرانی مقیم سوئد فیلمی با عنوان آنها که گفتند نه دربارهٔ کشتارهای سال ۶۷ ساخت. این فیلم مستند در جشنواره آمستردام شرکت داشت و از میان صدها فیلم جزو ۱۵ فیلم برتر مرحله نیمه نهایی جشنواره قرار گرفت. فریده آرمان یکی از شخصیتهای فیلم است که تصویر وی در حالیکه عکس دو همسر اعدامی و ترور شده اش را در دست دارد، پوستر اصلی فیلم است.
از دانیمارک خود «کپنهاک » است کاندران لعبتان چالاک است
گر بدانی سر ما را ای مضل میرهانیمان ز رنج ای کوردل
جمعیت سیم و زر لئیمان دارند وز پیسه بسی تنگ، غنیمان دارند
بعداً او مقابل ناپولی یک گل به ثمر رساند تا اولین نوجوانی باشد که در چهار مسابقه متوالی موفق به گلزنی شد و چهارمین بازیکن برای دستیابی به این شاهکار، پس از زی کارلوس، آلساندرو دل پیرو و دیگو کاستا. در ۲۷ نوامبر، او یک گل دیگر مقابل خنک به ثمر رساند تا به پنج مسابقه پیاپی برسد و در انجام این کار به جمع دل پیرو، سرحی ربروف، نیمار، کریستیانو رونالدو و رابرت لواندوفسکی پیوست.
بخشهایی از شعر را میتوان به صورتهای مختلف تلفظ کرد. برخی، از جمله احمد شاملو، محمد حقوقی و محمود فلکی، سطرِ «برق سیاه تابش تصویری از خراب» را بهصورت «برقِ سیاهْتابَش ...» خواندهاند. پورنامداریان معتقد است این خوانش صحیح نیست، چون «سیاه تابش» صفت مرکب برای برق نیست و اگر بود باید بهشکل «سیاهتاب» میآمد و لزومی هم به ایجاد صفت مرکب نبوده که نیما «این تصرف غلط و بدون فایده را در زبان روا بداند». بنابراین او «برقِ سیاهِ تابشِ تصویری از خراب» را صحیح میداند.
ز یاد خود بیا پروا کنیمان ازو کو التجا وا که بریمان
ما هم چله سازیم دگر با می و معشوق سی روزه به دریوزه انیمانکه زیان رفت
یکشنبه ۲۵ خرداد گروهی از مالباختگان ارزی که در جریان خرید ارز از سامانه نیما متعلق به بانک مرکزی اموال خود را از دست داده و در مقابل ساختمان اصلی بانک مرکزی ایران در تهران تجمع کردند و علیه رئیس این بانک شعارهای چون «نیما باید جمع بشه تا اوضاع بهتر بشه»؛ «همتی! استعفا استعفا»؛ «کارخونهها را بستند دست ماها رو بستند» سر دادند.
تهران بیصبا ثمرش چیست شهریار نیما نرفته گر سفر یوش میکنی
این بازیکن در ۱۷ سالگی مقابل ویارئال دو گل زد و یک پنالتی هم گرفت و از سوی هواسکورد هم بهترین بازیکن زمین انتخاب شد. برند شوستر مدیر اسبق بارسا در خصوص این بازیکن میگوید که وی به نیمار شبیه است.
گرفتند تعلیم از فیل مست بفوج غنیمان فکندن شکست
عاشق از حسرت دیدار تو آهی نکند که درو غیر غنیمانه نگاهی نکند
آشتیانی که خواهرزادهٔ نیما یوشیج و نوادهٔ آیتالله میرزای آشتیانی است، علاوه بر پیشینهٔ تاریخی خانوادههای پدری و مادری، خاطرات سیاسی فعالیت خود در حزب توده، انشعاب خلیل ملکی، نهضت نفت و کودتای ۲۸ مرداد، کنفدراسیون اروپایی دانشجویان ایرانی و جنبش دانشجویی آلمان را بازگو کرده که با خاطرات علمی تحصیل در دانشسرای عالی تهران، انستیتو جامعهشناسی پاریس و دانشگاه هایدلبرگ آلمان، تدریس در دانشگاههای ایران و همچنین روایتی از مواجهه با فیلسوفانی چون ژرژ گورویچ، مارتین هایدگر و گئورگ لوکاچ در هم آمیختهاست.