نیم
معنی کلمه نیم در لغت نامه دهخدا

نیم

معنی کلمه نیم در لغت نامه دهخدا

نیم. ( اِ ) نصف. نیمه. یک جزء از دو جزء چیزی. ( یادداشت مؤلف ). یک دوم چیزی :
چو از روز رخشنده نیمی برفت
دل هر دو جنگی سواران بتفت.فردوسی.وزین بهر نیمی شب دیریاز
نشستی همی با بتان طراز.فردوسی.چو نیمی گذشت از شب دیریاز
دلیران برفتن گرفتند ساز.فردوسی.زرگری باید کز مایه ما کار کند
مایه ما را و هر آن سود که باشدبه دو نیم.فرخی.نه من و نیمش تیغی که بدو جوید کین
سه رش و نیم درازی یکی قبضه ازین.منوچهری.این شهر [ گرگان ] به دو نیم است شهرستان است و بکرآباد. ( حدود العالم ).
مجال دادش فرعون و گفت هرچه مرا
به دوزخ اندر باشد فتوح با تو دونیم.سوزنی.طالوت در لشکر خویش منادی کرد که هر که بیرون رود و با وی جنگ کند نیمی مملکت خویش به وی دهم. ( قصص الانبیاء ص 147 ). طالوت ترا طلب می کند تا عذر خواهد و نیم مملکت و دختر خویش را به تو دهد. ( قصص الانبیاء ص 149 ). بنی اسرائیل دو گروه شدند یک نیم با موسی بودند و یک نیم با قارون بودند. ( قصص الانبیاءص 116 ).
یک جام نخست توبربود مرا از من
از جام دوم کم کن نیمی که تمام است آن.خاقانی.مشتری دیده نه ای رویش مگر گوئی کسی
سیب را بشکافت سوی چرخ شد یک نیم او.خاقانی.جهان نیمی ز بهر شادکامی
دگر نیمی ز بهر نیک نامی است.نظامی.دست دراز از پی یک حبه سیم
به که ببرّند به دانگی و نیم.سعدی.سوءالی چند دارم از حکیمی
سؤال نیک هست از علم نیمی.پوریای ولی.اصفهان نیمی از جهان گفتند
نیمی از وصف اصفهان گفتند.؟ || وسط. میان. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نیم روز و نیم شب شود. || هر چیز ناقص و ناتمام. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نیم کاره و نیم پز و نیم بند شود. || ( اصطلاح دریانوردان خلیج فارس ) عرشه کشتی. ( فرهنگ فارسی معین ) ( از اصطلاحات کشتی سدیدالسلطنة ). || نام درختی هندی که برگ آن زخم را به می کند. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). نام درختی خوش سایه که در هندوستان اکثر در خانه ها و راسته ها می نشانند و برگ و بار و پوست همه تلخ دارد و برگ آن زخم را نافع است. ( از آنندراج ). گلش مثل خوشه که چندین بنفشه بار او باشد و وسط گلها زرد و با عطریه وخوش منظر و در اصفهان ثمر او را سنجد کرجی نامند و در مازندران کنار گویند و آن به قدر سنجد کوچکی است مایل به تدویر و تلخ و در بعضی بلاد معروف به درخت توزاست و گل او محلل و رادع و جهت اورام به غایت مفید و جهت مفاصل و نقرس و دردسر نافع است. ( تحفه حکیم مؤمن ). || پوستین که نصف تن را پوشد. پوستین از پوست روباه گرانبها که نصف تن پوشد. ( یادداشت مؤلف از تاج العروس ). رجوع به حاشیه ماده بعد شود.

معنی کلمه نیم در فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) نصف ، یک دوُم از چیزی .

معنی کلمه نیم در فرهنگ عمید

یک قسمت از دو قسمت چیزی، نصف.
درختی بزرگ، با برگ های ریز و نازک، گل های خوشه ای و خوش بو، و میوه ای شبیه سنجد که در هندوستان می روید.

معنی کلمه نیم در فرهنگ فارسی

نصف، یک قسمت ازدوقسمت چیزی
نام اسم .

معنی کلمه نیم در دانشنامه عمومی

نیم یا نصف هر چیز، یک بخش ( قسمت ) از آن است، به شرطی که آن را دقیقاً به ۲ بخش مساوی تقسیم کرده باشیم.
در زبان ریاضی، «نیم»، کسر ساده نشدنی حاصل از تقسیم عدد ۱ بر ۲ است.
نیم (بازی). نیم یک بازی راهبردی ( استراتژیک ) ریاضی است که با کپه هایی از سنگ ریزه ( یا لوبیا، چوب کبریت، چیپس ) انجام می شود. در هر نوبت هر بازیکن از یک کپه حداقل یک سنگ ریزه برمی دارد ( بازیکن حتی می تواند تمام کپه را نیز بردارد ) .
نیم اغلب به این صورت بازی می شود که بازیکنی که آخرین سنگ ریزه را برمی دارد بازنده است ( misere ) . اما می توان به طور معمولی نیز بازی کرد؛ بدین شکل که بازیکنی که آخرین انتخاب را دارد برنده است. این را به این دلیل معمولی گفتیم چون اکثر بازی ها چنین رویه ای را دنبال می کنند. در ادامه نیم معمولی در نظر گرفته می شود.
نیم یک بازی دو نفره ریاضی است که طبق یک نقشه پیش می رود و در آن بازی کنان در نوبت های خود اشیا1 را از پشته 2های مجزا برمی دارند. در هر نوبت بازیکن حداقل یک شیء را برمی دارد و ممکن است هر تعدادی را به شرط اینکه از یک پشته باشد بردارد.
نوع دیگری از نیم در زمان های دور بازی می شده است. گفته می شود که این بازی در چین ابداع شده است ( نیم شباهت زیادی یه بازی چینی جی ان شی زی "Jianshizi" دارد ) اما پیدایش آن نامشخص است؛ اروپاییان نیز در آغاز قرن شانزدهم با نیم آشنا شدند. نام رایج این بازی توسط سی. ال. بوتون ( Charles L. Bouton ) که تئوری کامل این بازی را در سال ۱۹۰۱ میلادی ایجاد کرد. ابداع شد. نیم احتمالاً از آلمانی بگیر! ( nimm ) یا فعل مهجور انگلیسی nim با همین معنا گرفته شده است.
اشکال گوناگون نیم از دوران باستان بازی می شده است. گفته می شود که چینیان این بازی را ابداع کرده اند ( مانند بازی جیانشیزی به معنای برداشتن سنگ است ) . اما سرچشمه اصلی آن مشخص نیست. اولین ارجاعات اروپایی به این بازی به قرن شانزدهم بازمی گردد. اسم فعلی آن توسط چارلز ال بوتون 3 ( دانشگاه هاروارد 4 ) که نظریه این بازی را در سال ۱۹۰۱ ارائه داد ساخته شده است. اما خاستگاه اصلی این اسم هیچگاه به طور کامل توضیح داده نشد. شاید از کلمه آلمانی nimm به معنای بَردار یا کلمه انگلیسی nim به همین معنا گرفته شده باشد. یا شاید از برگرداندن و وارون کردن کلمه WIN بدست آمده باشد.
نیم معمولاً به عنوان یک بازی میسِر 5 اجرا می شود که بازیکنی که آخرین حرکت را انجام می دهد بازی را می بازد. همچنین نیم می تواند به عنوان یک بازی عادی 6 اجرا شود که در آن کسی که آخرین حرکت را انجام می دهد می برد. به این نوع بازی بازی عادی می گویند چون بیشتر بازی ها از این سنت پیروی می کنند در حالی که نیم معمولاً این گونه نیست.
نیم (زبان برنامه نویسی). نیم یا نمرود ( nimrod ) یک زبان برنامه نویسی سیستمی، همه منظوره، چند پارادایم، تایپ ایستا و کامپایل شده است که توسط تیمی نزدیک به آندریاس رامف طراحی و توسعه یافته شده است.
نیم (شهر). نیم ( به فرانسوی:Nîmes ) یک شهر بزرگ در جنوب فرانسه است. . جمعیت آن در سال ۲۰۱۷ میلادی ۱۵۰۶۱۰ نفر بوده است. قدمت این شهر به دو هزار سال قبل برمی گردد. این شهر آب و هوای مدیترانه ای دارد و در سال حدوداً ۲۰۰ روز آفتابی دارد. مهم ترین جاذبه های تاریخی و توریستی این شهر زیبا عبارت اند از:Pont du Gard, Arènes de Nîmes, Maison Carrée, Jardin de la Fontaine, و دو موزه بزرگ و اصلی این شهر Musée de la Romanité و Carré d'art می باشد. اکثر فعالیت های اقتصادی در این شهر در بخش توریسم و کشاورزی و شراب سازی می باشد. با توجه به وسعت و جمعیت نسبتاً کم ولی از امکانات کامل شهری مثل فرودگاه، ارتباط مستقیم ریلی به سیستم TGV قطارهای سریع السیر برخوردار است. معروف ترین فستیوال این شهر Féria de Nîmes می باشد. برای بازدید کامل از این شهر تاریخی نیاز به دو روز اقامت در آن دارید و در آخر اینکه این شهر خاستگاه اصلی شلوار جین آبی می باشد که در انگلیسی به The Denim تلفظ می شود.
معنی کلمه نیم در فرهنگ معین
معنی کلمه نیم در فرهنگ عمید
معنی کلمه نیم در فرهنگ فارسی
معنی کلمه نیم در دانشنامه عمومی
معنی کلمه نیم در دانشنامه آزاد فارسی
معنی کلمه نیم در ویکی واژه

معنی کلمه نیم در دانشنامه آزاد فارسی

نیم (Nimes)
آمفی تئاتر مرکز اداری ولایت گار و ناحیۀ لانگدوک ـ روسیون، در جنوب فرانسه، به فاصلۀ ۱۰۰ کیلومتری شمال غربی مارسی. ۱۳۳,۶۰۰ نفر جمعیت دارد (۱۹۹۰). آثار رومی آن، یک آمفی تئاتر از قرن ۲م و قناتی به نام پون دو گار را شامل می شود. نام نوعی پوشاک کتانی راه راه زبر (دنیم) برگرفته از نام این شهر است. ابریشم، قالی، کفش، و ماشین آلات تولید، و گندم و سایر مواد غذایی صادر می کند. در نزدیکی آن، آب های معدنی وجود دارد. آمفی تئاتر نیم در قرون وسطا به قلعه تبدیل شد. سایر آثار رومی آن عبارت اند از معبدی شبیه پارتنون، معبد دیانا، برج قدیمی ۲۸ متری، دو دروازۀ رومی، و قنات پون دو گار. نیم اسقف نشین و زادگاه آلفونس دودۀنویسنده است (۱۸۴۰). این شهر که قبلاً نیسمس نامیده می شد، در ابتدا دژی مستحکم بود که در قرن ۱۶پ م دیوارهایش حدود ۲.۲کیلومتر طول داشت، اما در حمله های بربرها ویران شد. نیم در قرن ۱۶ از لغو فرمان نانت آسیب زیادی دید و رشد صنعتی آن متوقف شد.

معنی کلمه نیم در ویکی واژه

mezzo 
metà 
نصف، یک دوُم از چیزی.
دکتر کزازی در مورد واژه ی " نیم" می نویسد : ( ( نیم در پهلوی در ریخت نم nēm بکار می رفته است. ) ) ( ( به ارش سراسر به دو نیم کرد جهان را ازو پاک بی بیم کرد ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 284. )
 

جملاتی از کاربرد کلمه نیم

چو ما را چشم عبرت بین تباهست کجا دانیم کاین گل یا گیاهست
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال اینتر تورکو، باشگاه فوتبال اوسترش، باشگاه فوتبال ماریهامن، باشگاه فوتبال لین، باشگاه فوتبال رووانیمی پالوسئورا، باشگاه فوتبال یارو، و باشگاه فوتبال برینا اشاره کرد.
زین کوی تعزیت به عروسی سفر کنیم زین روی زعفران به رخ ارغوان رویم
مشایخ را در حقایق زهد سخن بسیار است که ذکر آن کتاب را از قاعده ببرد، اما تبرک را سخنی چند جمع کنیم.
زکوه اولیا دانستهٔ چیست فدا کردن به جای نیمهٔ بیست
در این صورت از مواد افزودنی استفاده می‌کنیم.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال کن، باشگاه فوتبال پانیونیوس، باشگاه فوتبال تولوز، باشگاه فوتبال داندی یونایتد، و باشگاه فوتبال نیم المپیک اشاره کرد.
پیوسته ام در آتش نیمی در آب نیمی
به بینیم باشد که را برتری ز تن پروری و ز روان‌پروری
جانم فدای ساقی و دردی درد او کز نیم جرعه توبه و ناموس ما شکست
در پای خم بیا بنشانیم گلرخی کاو هی پیاله پر کند و هی خوریم ما
خداوندا جوانیم بسر رفت درخت شادکامی بی ثمر رفت
بیش ازین دم مده ارنای نیم بیش ازین دست مزن گر نه دفم