معنی کلمه نیم چرخ در لغت نامه دهخدا
به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست
خدنگ پیش به زه کرد و نیم چرخ به چنگ.فرخی.در ملک خنجر ملک و نیم چرخ او
بحری است پر جواهر و چرخی است پرشهاب.مختاری.گردن چو نیم قوس و در آهنگ تک چنان
کز نیم چرخ وهم جهد ناوک کمان.اثیر.از نیم چرخ خویش پرانید بر هوا
با کرکسان چرخ پر کرکس و خدنگ.سوزنی.شود به صورت کفگیر چرخ پنگانی
چو نیم چرخ بر این چرخ عشوه گر سازد.مجیر.