جملاتی از کاربرد کلمه نیل فام
شعر خود را چو کوکب شعری . . . بر چرخ نیل فام کنم
چو سر زد خور از پرده نیل فام برفتند پیش فرانک تمام
هلال روزه میمون لقای فرخ فال نمود روی ز گردون نیل فام چو نال
همّتت گر کند مرا یاری زور بر چرخ نیل فام کنم
تیره روزش کرد، چرخ نیل فام تا شود روشن که شاگردیست خام
رونهفت از دور چرخ و از زوال کوکبش روز و شب سادات را شد قیر گون و نیل فام
زعفران و نیل سُوْ دَسْتند گویی کز صفت رویشان مر زعفرانگون است و لبها نیل فام
از نوک کلک امر تو چون قطره ای فتاد بر صفحه وجود شد این چرخ نیل فام
جام از سرشک دیده ی انگور در کفت وز گریه چشم حاسد تو نیل فام باد
اینک شهنشهی که بشمشیر نیل فام از چتر نیلگون بگذارد لوای ملک