نیروسنج

معنی کلمه نیروسنج در لغت نامه دهخدا

نیروسنج. [ س َ ] ( اِ مرکب ) میزان القوه. ( لغات فرهنگستان ). اسبابی که برای ارزشیابی یا اندازه گیری نیروها به کار می رود. ( فرهنگ اصطلاحات علمی ).

معنی کلمه نیروسنج در فرهنگ عمید

میزان القوه، دینامومتر.

معنی کلمه نیروسنج در فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) آلتی است که جهت اندازه گیری نیرو بکار میرود و متداول ترین انواع آن نیرو سنج فنری است و اساس آن از یک فنر تشکیل گردیده که از طرف بالا بنقطه ای محکم میشود و طرف پایین آن به یک سوزن و یک کفه متصل میباشد و یک خط کش در کنار آن نصب شده . وقتی کفه خالی باشد سوزن در مقابل نقط. صفر می ایستد . حال اگر در کفه مثلا وزنه ای ۵ کیلو گرمی قرار دهیم طول فنر زیاد میشود و سوزن مقابل عدد ۵ می ایستد و قس علی هذا . حال اگر بوسیل. انگشت نیرویی برکفه وارد سازیم و آنرا بطرف پایین بکشیم از روی درجات مقدار نیروی وارد را میتوانیم اندازه گیری کنیم: میزان القوه .

معنی کلمه نیروسنج در دانشنامه آزاد فارسی

نیروسنج (dynamometer)
اسبابی برای اندازه گیری نیروی مکانیکی یا توان منتقل شده از میله ای چرخان. معمولاً از انواع گوناگون آن برای آزمودن و سنجش نیروی محرکۀ موتورها استفاده می کنند. از آن جا که توان از گشتاور و سرعت زاویه ای ناشی می شود، همۀ نیروسنج ها در حقیقت اسباب های اندازه گیری گشتاورند. برای به دست آوردن توان باید سرعت زاویه ای میلۀ چرخان را جداگانه حساب کرد. پیچَک فلزی انعطاف پذیری که هنگام اِعمال توان درهم می پیچد و مقدار پیچِش آن مقیاس نیروی اعمال شده است، و وسیله ای هیدرولیکی که بار تراکمی را برحسب فشار شاره (سیال) اندازه می گیرد، درشمار اسباب های اندازه گیری نیرو و در واقع نیروسنج اند.

جملاتی از کاربرد کلمه نیروسنج

نیروسنج نسبت به دما حساس است و در هنگام انجام آزمایش نباید حرارت زیادی به آن برسد و مطلوب است در یک دمای پایدار قرار داشته باشد، و از نوسان‌های دما محافظت شود.
سیستم اندازه گیره میزان نیرو شامل نیروسنج، آمپیلیفایر و صفحه نمایش است. به دلیل سیستم کشش-فشار در این آزمایش نیروسنج باید قادر به تحمل و محاسبهٔ دامنه وسیعی از نیروهای فشاری و کششی و همچنین نیروهای بالایی را که ممکن است خواسته یا ناخواسته حین آزمون به وجود آید، داشته باشد.