نیره

معنی کلمه نیره در لغت نامه دهخدا

( نیرة ) نیرة. [ رَ ] ( ع اِ ) جمع نار است. رجوع به نار شود. || از ادوات بافندگی است. ( از متن اللغة ). رجوع به نیر شود. || یوغ. ( از متن اللغة ). رجوع به نیر شود.
نیرة. [ ن َی ْ ی ِ رَ ] ( ع ص ) تأنیث نیر است. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به نَیِّر شود. || ظاهر و آشکاری که بر احدی مخفی نیست. ( از متن اللغة ). یک ضرب ویک زخم از تیر که بر کسی پوشیده نباشد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).
نیره. [ ن َی ْ ی ِ رَ ] ( ع ص ) نیرة. تأنیث نیر است. رجوع به نَیِّر و نَیِّرَة شود.
نیره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) ظروف سفالین که در آن دوغ را جهت مسکه برآوردن می زنند. ( ناظم الاطباء ). نهره. || چوبی که بدان مسکه برمی آورند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 405 شود.

معنی کلمه نیره در فرهنگ فارسی

مونث نیر
۱ - ( صفت ) مونث نیر. ۲ - ( اسم ) نامی است از نامهای زنان .
ظروف سفالین که در آن دوغ را جهت مسکه بر آوردن می زنند ٠ یا چوبی که بدان مسکه بر می آورند ٠

معنی کلمه نیره در فرهنگ اسم ها

اسم: نیره (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: nayyere) (فارسی: نَيّره) (انگلیسی: nayyere)
معنی: روشنایی بخش، روشن، منیر، بسیار درخشان، مؤنث نیر، روشن و منور

معنی کلمه نیره در ویکی واژه

نیره (جمع نیره‌ها)
#

جملاتی از کاربرد کلمه نیره

ز نیره هوا چون نیستان شده زمین تیره از گرد اسبان شده
دیده نیره اگر گرد رهت سازد کحل خاک پای تو مرا دیده شود از دو سه میل
یکی تازبانرا هرون داشتی بنیره زبان را هیون داشتی
بدسته بند ریاحین باغ پیغمبر که بود نیره ی برج قدس را خاور
چون ساره ای نیافت میجنبید آتشین آمد پنیره بار و همه ساره کاغ کرد
زلفت چو شد پریشان از جمع ما برانش کاین حلقه را نشاید هر نیره روزگاری
که گر من به مرز خنیره شوم ز قارن دگر باره خیره شوم
نیره‌بختی نیز مفت اعتبار زندگی‌ست شمع صبح عالم اقبال داند شام را
پنیر هم معمولاً همان پنیرهای خانگی دست‌ساز است که از دَلَمهٔ شیر (شیر بسته‌شدهٔ) گاو یا یاک به دست می‌آید.
الیگوت به‌طور سنتی از پنیر توم لاگویله یا توم اوورنی تهیه شده و بسته به سلیقۀ غذایی به همراه گوشت خوک بریان یا سوسیس تولوس و شراب قرمز اوورنی دمای سرو می‌شود. پنیرهای دیگری نیز مانند موزارلا یا کانتال نیز به جای توم استفاده می‌شوند.
چو بیند مر هزاهز را ، نجوید مرد عاجز را بسنبد دل مبارز را ، بتیر و نیره و خنجر
دریم رخت حریر و لباس خاراشان بضرب نیره قندس بحرب زیر و زبر