نیرم. [ ن َ رَ ] ( اِخ ) نریمان. پدر سام. ( جهانگیری ) ( رشیدی ) ( برهان قاطع ). جد رستم. ( برهان قاطع ). رجوع به نریمان شود : ز ما باد برسام نیرم درود خداوند شمشیر و کوپال و خود.فردوسی.تو پور گو پیلتن رستمی ز دستان سامی و از نیرمی.فردوسی.توگفتی گو پیلتن رستم است و یا سام شیر است و یا نیرم است.فردوسی.
معنی کلمه نیرم در فرهنگ عمید
دلیر، پهلوان، نریمان.
معنی کلمه نیرم در فرهنگ فارسی
نیرم یا نریمان در اوستا: [ نیرمانا ] یعنی نرمنش مرد سرشت لقب و عنوان گرشاسب سپس علم شده است . نریمان، دلیر، پهلوان، نام پدرسام جدرستم نریمان ٠ پدر سام ٠ جد رستم ٠
یا نریمان بزرگ قبایل زابلی در شاهنامه، ولی شاهنامه نیرم را مانند نریمان توصیف نمیکند بلکه نیرم همیشه منشأ نژادی معرفی میشود که وجود خارجی ندارد. به گیتی چنان دان که رستم منم ..... فروزندهٔ تخم نیرم منم نیرم ممکن است از دو بخش نی - رم شکل گرفته باشد و بخش دوم آن علامت زنانه است بدین منوال احتمال اینکه نیرم نیای مادری زابلیان باشد محتمل است.
جملاتی از کاربرد کلمه نیرم
بگفتا کجایست آن نابکار که نیرم بکشت از گه کارزار
مهر منیرم نمود در دل شب ماه ساغر می در کف حریف شبانه
با خاطرم منیرم و با رای صافیم کالبرق فی الدجیة و الشمس فی الضحی
من آن سرّ پیش از آن کز خود بمیرم شدم پیدا از ان بدر منیرم
بگفتا منم سام نیرم نژاد کمر بسته بر رزم شداد عاد
درآمد به روی زمین از هوا بجز سام نیرم نبودش نوا
ابوسعد علی بن محمد بن خلف نیرمانی (؟ در نیرمان، همدان- ۴۱۴ هجری /۱۰۲۲ میلادی در بغداد) مشهور به «ابن خلف نیرمانی» و «نیرمانیِ کاتب» نویسنده وشاعر صاحب سبک در دربار آل بویه در سده سوم و چهارم قمری بود. او در دیوان انشای دولت آل بویه استخدام شده بود. بیشتر عمرش در بغداد گذشت. ازینروی از اشعار او قصیدهای در وصف بغداد شهرت دارد.
هم امشب بر ایشان شکست آوری سر سام نیرم به دست آوری
ولی قهرمان شاد از این کار شد که بر سام نیرم جهان تار شد