نیاز کردن

معنی کلمه نیاز کردن در فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص ل . ) درخواست کردن ، التماس نمودن .

معنی کلمه نیاز کردن در ویکی واژه

درخواست کردن، التماس نمودن.

جملاتی از کاربرد کلمه نیاز کردن

ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن که به جامه های صورت نتوان نماز کردن
چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز کردن زلب تو وعده دادن پس وعده ناز کردن
بنعیم هر دو عالم نکند بدل فغانی نظری بنازنینی ز سر نیاز کردن
تو اگر به جور سوزی ز جفاکشان نیاید بجز از دعای جانت ز سر نیاز کردن
چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کردن مژه را گشاد دادن، در فتنه باز کردن
و اما قول ما اندر اتفاق حکما بر آنکه علت بودش عالم جود باری – سبحانه – است، آن است که گوییم: این قول مهمل و معطل و مجمل و نا مفصل است، چه از بهر آنکه ایچ جود از جواد جز به پذیرنده جود پدید نیاید، و اگر عالم که او این جسم کری شکل متحرک است به حرکت استدارت و آنچه اندر اوست به جود خدای حاصل شده است، جود بخشش باشد و عالم بخشیده خدای است، باید که بدانیم که باری – سبحانه – مر این را به که بخشیده است. و لازم آید از این موضوع که باری – سبحانه – مر این عالم را بدان که بخشیده است پیش از بودش عالم بوده است و اکنون این فواید از این عطا بدو همی رسد، از بهر آنکه اگر فایده ای از آنچه جواد به جود خویش مر کسی را بخشیده باشد بدو نرسد، آن چیز عطا نباشد و نه مجودبه باشد. و چو عالم مجودبه نباشد، دهنده او جواد نباشد. پس واجب است بر آن کس که گوید: علت عالم جود باری است، که نخست پذیرنده این جود را ثابت کند که کیست. و چو خداوند جود و مجودبه پیداست و فایده از این عطا که بدان کس رسد همی که عطا مر او راست، بگوید که چیست. آن گاه چو آن فایده پذیر که فایده از این چیز که به جود باری موجود شده است همی بدو باز گردد به ضرورت ثابت شود، واجب آید که آن فایده پذیر ناقص باشد، از بهر آنکه هیچ تمام فایده پذیر نباشد. و چو آن فایده پذیر به ضرورت ناقص باشد، چاره ای نیست از آنکه بدین فایده کز این عطا بدو همی رسد، تمام شود. پس چو آن ناقص تمام شود نیز فایده نپذیرد، آن گه لازم آید که آن عطا برخیزد. و نیاید مر کسی را که گوید آنکه اگر چنین باشد لازم آید که مر باری را جود نباشد و این محال باشد. از بهر آنکه (علت جود جواد حاجتمندی) حاجتمند است و بی نیاز کردن حاجتمند مر جواد را ستایش است نه نکوهش، و حاجتمندی حاجتمند با جود بی نهایت (جواد) مر جواد را نکوهش است نه ستایش، و روا (باشد) که مر جواد را جود باشد و حاجتمند نباشد البته. پس بدین قول رد کردیم قول آن کس را که گفت: واجب آید که عالم قدیم است و همیشه بود و باشد، از بهر آنکه علت او جود باری است و روا نیست که باری – سبحانه – وقتی جواد نباشد. و این قول برقلس است.