نگوس
معنی کلمه نگوس در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه نگوس
گفت برخیزید بردارش کشید پای بسته، سر نگوسارش کشید
و گفت: هر که را مقصود جز ذاتست آنکس مغبون و نگوسارست و مستحق یکی گفتن آنست که بیقصد و بینیت درآید و نیست راه حق شود و به بقاء آن نیستی خود آنگاه بنقطه یگانگی حق وی قیام کند بینیت که بود و وجود در این صورت نبندد و گفت: چنانکه راست گویان راست گفتند در حقایق و اسرار عارفان دروغ گفتند در حقیقت حق.
همه عالم حروف و حق سخنگوست وزو حرف نخستین کاف و نون است
اسپیروس مارانگوس (یونانی: Σπύρος Μαραγκός؛ زادهٔ ۲۰ فوریهٔ ۱۹۶۷) بازیکن سابق و مربی فوتبال اهل یونان است.
آن چنان عقل را چه خواهی کرد که نگوسار یک نبیذ آید
سه سال بعد در ماه ژوئن سال ۱۵۶۶ به عنوان شاهد یک قرارداد نام خود را به عنوان μαΐστρος Μένεγος Θεοτοκόπουλος σγουράφος (استاد منگوس تئوتوکوپولوس نقاش) امضا کرد. بیشتر محققان بر این باورند که خانواده تئوتوکوپولوس به احتمال قریب به یقین جزو ارتدوکسهای یونانی بودند. گرچه برخی منابع موجود است که او را از بدو تولد کاتولیک میدانند. مانند بسیاری از مهاجران ارتدوکس به اروپا، او ظاهراً پس از مهاجرت به اسپانیا به کاتولیسیسم گروید. ال گرکو در وصیتنامه اش او از خود به عنوان یک کاتولیک معتقد یاد میکند؛ با این وجود برخی از محققان همچون پرولاکیس با تردید اعلام میکنند که شاید او اساساً اعتقادی به مذهب کاتولیک نداشتهاست.
وان گاه کدو بر سر من پر ز شرابی دارمش نگوسار از او من نچکانم
پریشانگوست بر یاد سر زلف سیاه او زبانم همچو آن خامه که باشد بر سرش مویی
کسانی که آثار ابن قتیبه دینوری را مورد توجه قرار دادهاند، به کتابی با عنوان تاریخ الخلفاء یا الامامه و السیاسه اشاره نکردهاند. به گزارش دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، متن کتاب نیز نفی انتساب این اثر را به ابن قتیبه تقویت میکند. نکاتی در کتاب هست که مؤلف کتاب را عبدالله بن مسلم بن قتیبه گزارش میکند. عدم هماهنگی بین آنچه در کتاب هست با عقاید ابن قتیبه، دیگر مورد مشکوک در انتساب این اثر است. مسئله انتساب، از قرن ۶ ه.ق مطرح بودهاست. در میان محققان متأخر، نخستین کسی که در انتساب این اثر به ابن قتیبه تردید کرد، پاسکواله دِگایانگوس، خاورشناس اسپانیایی بود.
کینگ در شهر الکساندریا ویرجینیا به دنیا آمد پدر و مادر وی الن آرچر و یک وکیل به نام آنگوس استنلی کینگ بودند.
ترنج غبغش آخر به دست بخت من افتد بکوشم و بکفش اورم که سیب سخنگوست
ور نگوساری سرت سوی زمین آفِلی، حَق لا یُحِبُّ الْآفِلین
گر گوهر نظم نور بینی گوئی بیقین در سخنگوست
رخش که ماه سخنگوست کی کنم صفتش که نور مشتری و طلعت قمر دارد