نگهداری

معنی کلمه نگهداری در لغت نامه دهخدا

نگه داری. [ ن ِ گ َه ْ ] ( حامص مرکب ) محافظت. ( ناظم الاطباء ). حفظ. نگاه داری. پاسداری :
سپه را نگه داری شهریار
به از جنگ در حلقه کارزار.سعدی.- نگه داری کردن ؛ نگاه داشتن. حفظ و حراست کردن. سرپرستی و مواظبت کردن.

معنی کلمه نگهداری در فرهنگ عمید

۱. نگاه داشتن، محافظت.
۲. پرستاری.

معنی کلمه نگهداری در فرهنگ فارسی

۱ - محافظت حراست . ۲ - مواظبت .

معنی کلمه نگهداری در فرهنگستان زبان و ادب

{maintenance} [قطعات و اجزای خودرو، علوم مهندسی، مهندسی بسپار] مراقبت و تعمیر و نوسازی ماشین آلات و تأسیسات صنعتی

جملاتی از کاربرد کلمه نگهداری

کی کسان من کنون با بی‌کسان یاری کنید طفل مادر مرده را نیکو نگهداری کنید
هیچکس را نیست تاب جنگ او خویشتن را پس نگهدارید ازو
گرنه دل را زلف مشکینش نگهداری کند کیست این بیمار را یک شب پرستاری کند؟
جز دلم کس فکر غم خواری نکرد غیر قیدم کس نگهداری نکرد
در ملک نگهداری و در ملک ستانی کز سطوت جمشید وز قدرت بهمن
تو هم از فیض خاموشی چو غواصان گهر یابی نگهداری گر از بیهوده‌گوئی یک‌نفس دم را
تو را اینست تو این سرنگهدار نگهداری این سر بر سر دار
بوستان پر گلی و ز سیف فرغانی مدام گل نگهداری و داری خار بر دیوار خویش
ور تو آن درّ را نگهداری سر ز هفت و چهار بگذاری
دیده را از ا مر دان و ز زنان هان نگهدارید در فاش و نهان