نگرش. [ ن ِ گ َ رِ ] ( اِمص ) نگاه کردن. دیدن. ( برهان قاطع ). نگرستن. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). بینش. نظر. نگاه. ملاحظه. مشاهده. ( ناظم الاطباء ). عمل نگریستن. اسم از نگریستن است. ( یادداشت مؤلف ) : باریک موی کشیده خوب نگرش. ( التفهیم ). یعنی نگرش او در هر کار از بهر رضای اﷲ باشد. ( کتاب المعارف ). دیده من از واسطه دیدن او از من دیده بردوخت و نگرش به اصل کار و هویت خویش درآموخت. ( تذکرةالاولیاء از حاشیه برهان قاطع ). || دقت. توجه. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نگرش کردن شود. || محابا. ملاحظه. - بی نگرش ؛ بی ملاحظه. بی محابا. ( یادداشت مؤلف ) : سپاهی هولناک دارد و از کشتن هیچ باک نمی دارند و بی تکلف و بی نگرش همی حرب کنند. ( تاریخ سیستان ص 209 ). || رویة. ( یادداشت مؤلف ). || ( اصطلاح نجوم ) نظر و اتصال در کواکب. ( مقدمه التفهیم ، از فرهنگ فارسی معین ).
معنی کلمه نگرش در فرهنگ معین
(نِ گَ رِ ) (اِمص . ) نگریستن ، بینش ، نظر.
معنی کلمه نگرش در فرهنگ عمید
۱. دیدگاه. ۲. ملاحظه، رعایت. ۳. نظر، نگاه، دیدن.
معنی کلمه نگرش در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - نگاه نظر. ۲ - ملاحظه رعایت . ۳ - دقت توجه : اندرین نه خرد باشد و نه حمیت که مرچنان خداوندی دارد که چندین نگرش کند . یابی نگرش . بی دقت : و بی تکلف و بی نگرش همی حرب کنند. ۴ - نظر و اتصال در کواکب .
معنی کلمه نگرش در فرهنگستان زبان و ادب
{attitude} [روان شناسی] الگوی نسبتاً ثابت پاسخ های عاطفی یا شناختی یا رفتاری به یک شخص یا شیء یا موضوع
معنی کلمه نگرش در ویکی واژه
نگریستن، بینش، نظر.
جملاتی از کاربرد کلمه نگرش
صحت گزارش آماری در مورد آمریکاییهای آفرو- لاتین زیر سؤال رفتهاست، خصوصاً در مواردی که آنها از گزارشهای سرشماری اخذ میشوند و در آن افراد عنوان خود را انتخاب میکنند، زیرا در کشورهای مختلف مفهوم تبار آفریقایی با نگرشهای مختلف مشاهده میشود.
بادبانش مزاج و باد اجل لنگرش باد پای و آبش امل
تیزی که بگسلد همه افزار لنگرش هر کشتیی که او طلب بادبان کند
البته این نگرش که یوکاریها از آرکیها انشعاب پیدا کردهاند یا از باکتریها، بحثهای زیادی به دنبال داشتهاست. اما امروزه به دلیل تشابهات ژنتیکی و بیوشیمیایی، برخی دانشمندان معتقدند که یوکاریها از آرکیها انشعاب پیدا کردهاند و نه از باکتریها.
سر کنگرش در مقام عتاب کند پنجه در پنجه آفتاب
خط سبز زمردین نگرش سر دندان آبدارش بین
سخن بنگرش (ملاحظه و تامل) کوی، چه سخنی است ( که) گفتن به و سخنی هست که پاییدن (تأمل) و آن پاییدن به از آن گفتن.
دریای خشک دیدهای و کشتیی روان هان بادیه نگه کن و هان ناقه بنگرش
برخی از زندانیان (با اینکه دربارهٔ نگرش سیاسی خود، ابراز پشیمانی کرده بودند)، پس از آزاد شدن ناپدید شدند.
هر ذره که در هوا و در هامون است نیکو نگرش که همچو ما مجنون است
پس از عبور او بر چندین هزار عوالم مختلف روحانی و جسمانی تا آنگه که بقالب پیوست هفتاد هزار حجاب نورانی و ظلمانی پدید آمده بود چه نگرش او بهر چیز در هر عالم اگرچه سبب کمال او خواست بود حال را هر یک او را حجابی شد تا بواسطه آن حجب از مطالعه ملکوت و مشاهده جمال احد یت و ذوق مخاطبه حق و شرف قربت محروم ماند و از اعلی علیین قربت باسفل سافلین طبیعت افتاد.
دارد خطر ز جنبش مژگان سفینه اش چشمی که نیست حیرت دیدار لنگرش