نگاهبانی

معنی کلمه نگاهبانی در لغت نامه دهخدا

نگاهبانی. [ ن ِ ] ( حامص مرکب ) حراست و نگهداشت چیزی.( آنندراج ). محافظت. حراست. ( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). مراقبت. حرس. ( یادداشت مؤلف ). عمل نگاهبان. رجوع به نگاهبان و نگهبانی شود. || ( اصطلاح نظامی ) قراولی. کشیک. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه نگاهبانی در فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) محافظت ، مراقبت .

معنی کلمه نگاهبانی در فرهنگ عمید

= نگهبانی

معنی کلمه نگاهبانی در فرهنگ فارسی

۱ - حفاظت حراست محافظت . ۲ - قراولی کشیک .

معنی کلمه نگاهبانی در ویکی واژه

محافظت، مراقبت.

جملاتی از کاربرد کلمه نگاهبانی

نزدیک او اگرچه مرا راه حرف نیست اما نگاهبانیم از دور می کند
فیلم داستانی از حمله‌های یک کوسه بزرگ سفید به انسان‌ها و تلاش‌های یک افسر پلیس برای نگاهبانی از مردم در برابر این کوسه است. آرواره‌ها بر پایهٔ رمانی به همین نام نوشتهٔ پیتر بنچلی ساخته شده‌است.
اما مفاسد دنیائی آن، زحمتها و شدایدی است که دیده می شود که اغنیا و مالداران، از ترس و بیم و حزن و اندوه و هم و غم و پریشانی خاطر و تفرق احوال و تلخی عیش و زحمت در تحصیل مال، و محافظت و نگاهبانی آن، و دفع دزد و ظالم و حاسد از آن، به آن مبتلا و گرفتارند آری:
چو کرد قصد نگه، کار غیر ساخت نخست که چشم او به فریب از نگاهبانی بست
بهر نگاهبانی کفش مسافران بر درگهش هزار چو خاقان و قیصر و است
سوم آنکه شیوه عدالت و دادخواهی، باعث دوام و خلود سلطنت می گردد، چون دولت سرای پادشاهان را پاسبانی از این هشیارتر، و کاخ رفیع البنیان سلاطین را نگاهبانی از این بیدارتر نیست.
دانستی که حمیت و غیرت، آن است که آدمی نگاهبانی کند دین خود و عرض خود و اولاد و اموال خود را و از برای محافظت و نگاهبانی هر یک، طریقه ای است که صاحب غیرت و حمیت از آن تجاوز نمی کند.
نگاهبانی خوبان شوخ چشم بلاست چو گل ز باغ رود باغبان بیاساید
غرض زدوری چون من نگاهبانی چیست به گرد گلشنت انگار خار دیوارم
نگاهبانی جوهر چو نیست در حد عکس چه سود از آنکه همه دزد را شناخته اند
روزان و شبان نیم زمانی دور از نظر نگاهبانی