نگاشت
معنی کلمه نگاشت در دانشنامه عمومی

نگاشت

معنی کلمه نگاشت در دانشنامه عمومی

نگاشت (ریاضیات). نگاشت ( به انگلیسی: map ) در ریاضیات، به معنی ارتباطی است که میان اشیاء یا ساختارهای ریاضیاتی برقرار است. نگاشت ها می توانند پیکان یا تابع باشند هرچند که این مفاهیم در جاهایی همپوشانی دارند. در تابع ها، نگاشت می تواند دربارهٔ ساختارها بویژه دامنه مشترک مطرح شود. در نظریه رسته ها، از پیکان ها برای توصیف نگاشت استفاده می شود. نگاشت در منطق، علوم کامپیوتر و نظریه گرافها هم کاربرد دارد اما چندان فراگیر نیست.
در بسیاری از شاخه های ریاضی از عبارت نگاشت برای تعریف یک تابع استفاده می شود که گاهی این تابع ها ویژگی های خاصی دارند که در آن شاخهٔ ریاضی بسیار بااهمیت است برای نمونه در توپولوژی نگاشت یک تابع پیوسته است و در جبر خطی، نگاشت یک تغییرشکل خطی است و …
برخی نوسندگان کتاب های ریاضی مانند سرج لانگ، از عبارت تابع تنها برای اشاره به نگاشت هایی که در آنها دامنه مشترک مجموعه ای از اعداد است ( مانند R یا C )
برخی از نگاشت ها از اهمیت ویژه ای برخوردارند برای نمونه می توان به گروه لی، Mapping class group و Permutation group اشاره کرد.
عبارت هایی مانند دامنه، دامنه مشترک، یک به یک و پیوسته را هم می توان برای تابع و هم برای نگاشت استفاده کرد چون مفهوم مشترک دارند.
در نظریه رسته ها عبارت نگاشت معمولاً به عنوان معادل مورفیزم یا «پیکان» استفاده می شود بنابراین از «تابع»، عمومی‌ تر است.
در نظریه گراف، نگاشت به معنی کشیدن یک گراف بر روی یک صفحه است بدون آنکه همپوشانی در ضلع هایش بوجود آید ( برازش گراف ) اگر صفحه مسطح باشد در آن صورت، نگاشت یک گراف مسطح است همین مطلب برای نقشه های زمین هم برقرار است.

جملاتی از کاربرد کلمه نگاشت

نام تو نگاشت نظم من بر دل داغ تو نهاد، شعر من بر ران
من آن ساعت انگاشتم دشمنش که بنشاند شه زیردست منش
تأثیر فلوطین تنها به فلسفه دوران سده‌های میانه و مسیحیت منحصر نمی‌گردد. فلسفه فلوطین در یکی از جذاب‌ترین مکاتب فلسفی قرن ۲۰ام هم مؤثر است. بعضی از فیلسوفان که در زمره اگزیستانسیالیسم طبقه‌بندی می‌شوند نیز متأثر از فلوطین هستند. «آلبر کامو» رساله دکتری فلسفهٔ خود را به «مسئله شر در نزد فلوطین» اختصاص داد و «کارل یاسپرس» او را به عنوان یکی از افراد مؤثر در فلسفهٔ خود دانست و در مورد فلسفه او کتابی مستقل نگاشت.
چشم تا می‌نگاشت نشتر بود به گلو چون رسید شد خنجر
گفتم از خاک رهم انگار کم لطف کردی بیش از آن انگاشتی
به افسون رای خسرو را بر آن داشت که می‌باید به شیرین نامه بنگاشت
مدتی بستیم نقشی در خیال بر سواد دیده اش بنگاشتیم
کو اینزمان کسیکه کند شعرشان قیاس با آنچه کلک ابن یمینش نگاشته
بلند پایه بزرگی که نقشبند قضا نگاشت صورت قدرش بر اوج علیین
مرد نقّاش صورتی بنگاشت پرده از پیش نقش خود برداشت
آلوده شود ز ننگم ار نی نامت بر چهره بخون دیده بنگاشتمی