نکیر

معنی کلمه نکیر در لغت نامه دهخدا

نکیر. [ ن َ ] ( ع اِمص ) انکار. ( ترجمان علامه جرجانی ص 101 ) ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). جحود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اسم است انکار را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) : و به پادشاهی مصر اندر خلقی بودند بس بسیار که سر گاو پرستیدندی و فرعون بر ایشان نکیر نکردی. ( ترجمه طبری بلعمی ، از یادداشت مؤلف ).
وزرا و امرا را ای صدر
نیست از خدمت صدر تو نکیر.سوزنی.|| دیگرگونی و برگردیدگی حال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( اِ ) عذاب بزرگ. ( ترجمان علامه جرجانی ص 101 ). || ( ص ) حصن نکیر؛ قلعه استوار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). حصین. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || امر نکیر؛ کار شدید صعب. ( از اقرب الموارد ). کار بد. ( دهار ) ( فرهنگ خطی ). || ( مص ) ناشناختن. ( از منتهی الارب ). نَکَر. نُکْر. نکور. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). نَکْر. ( متن اللغة ). رجوع به نکر شود.
نکیر. [ ن َ ] ( اِخ )نام فرشته پرسنده در گور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رفیق و مصاحب منکر. نکیر و منکر؛ نام دو فرشته که در گور به سراغ مرده آیند و از دین و اعمال او سؤال کنند. ( از یادداشتهای مؤلف ). همکار منکر. یکی از نکیرین. و رجوع به منکر و نکیرین شود :
مال خدایگان بستاند به عنف و کره
از دست منکرانی چون منکر و نکیر.فرخی.از خویشتن بپرس در این گور خویش تو
جان و خِرَد بس است تو را منکر و نکیر.ناصرخسرو.به زیر خاک ملقن تو باش وقت سؤال
که تا صواب رود پاسخ نکیر مرا.سوزنی.ز دانندگان بشنو امروز قول
که فردا نکیرت بپرسد به هول.سعدی.

معنی کلمه نکیر در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - انکار. ۲ - نکیر و منکر، دو فرشته ای که پس از مرگ انسان دربارة اعمالش از او پرسش می کنند.

معنی کلمه نکیر در فرهنگ عمید

۱. انکار.
۲. دگرگونی.
۳. امر سخت و دشوار.
* نکیرومنکر: نام دو فرشته که می گویند پس از مردن انسان در گور او حاضر می شوند و از اعمالی که در دنیا مرتکب شده پرسش می کنند.

معنی کلمه نکیر در فرهنگ فارسی

منکر
انکار، دگرگونی، امرسخت ودشوار
( اسم ) ۱ - انگار . ۲ - دیگرگونی . ۳ - ( اسم ) امر دشوار .
نام فرشت. پرسنده در گور . رفیق و مصاحب منکر نکیر و منکر نام دو فرشته که در گور بسراغ مرده آیند و از دین و اعمال او سوال کنند .

معنی کلمه نکیر در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَکِیرِ: انکار
ریشه کلمه:
نکر (۳۷ بار)ی (۱۰۴۴ بار)
واژه «نَکِیر» از مادّه «انکار» و به معنای همان است، و منظور از انکار خداوند همان مجازات و عذاب او است.
«نَکِیرِ» به معنای «انکار» است، و در سوره «ملک» کنایه از عقوبت می باشد، زیرا انکار خداوند در برابر افعال این اقوام از طریق مجازات آنها صورت گرفته است.
باید توجّه داشت این کلمه در اصل «نکیری» بوده، همان گونه که «نذیر» در آیه قبل «نذیری» بوده، یاء متکلم محذوف شده، و کسره که دلالت بر آن می کند باقی مانده است.

معنی کلمه نکیر در ویکی واژه

انکار.
نکیر و منکر، دو فرشته‌ای که پس از مرگ انسان دربارة اعمالش از او پرسش می‌کنند.

جملاتی از کاربرد کلمه نکیر

وای آن افسوسیی کش بوی‌گیر باشد اندر گور منکر یا نکیر
درویشی در پیش بو یزید بسطامی شد ازین درد زده‌ای شوریده رنگی سر و پای گم کرده‌ای، بسان مسافران درآمد، از سر و جد خویش گفت: یا با یزید! چه بودی اگر این خاک بی‌باک خود نبودی، بو یزید از دست خود رها شد، بانگ بر درویش زد که اگر خاک نبودی، این سوز سینه‌ها نبودی، ور خاک نبودی شادی و اندوه دین نبودی، ور خاک نبودی آتش عشق نیفروختی، ور خاک نبودی بوی مهر ازل که شنیدی؟ ور خاک نبودی آشنای لم یزل که بودی؟ ای درویش! لعنت ابلیس از آثار کمال جلال خاکست، صور اسرافیل تعبیه اشتیاق خاکست، سؤال منکر و نکیر نایب عشق سینه خاکست، رضوان با همه غلمان و ولدان خاک قدم خاکست، اقبال ازلی تحفه و خلعت خاکست، تقاضای غیبی معدّ بنام خاکست، صفات ربانی مشّاطه جمال خاکست، محبّت الهی غذای اسرار خاکست، صفات قدم زاد توشه راه خاکست، ذات پاک منزّه مشهود دلهای خاکست.
گه نکیر و گاه منکر گه عقاب و گه ثواب گاه مدفون در ته گورم نمیدانم کیم
و رسول (ص) عمر را گفت که یا عمر! چگونه بینی خویشتن را که چون بمیری و تو را گوری چهار گز در یک گز بکنند. آنگاه تو را بشویند و در کفن کنند و در گور نهند و خاک بر سر کنند تا پر شود و بازگردند. و آنگاه منکر و نکیر بیایند آواز ایشان چون رعد و چشمهای ایشان چون برق، مویها در زمین می کشند و به دندان خاک گور می شورند و تو را فرا جنبانند؟» گفت، «یا رسول الله! عقل با من باشد؟» گفت، «باشد»، گفت، «پس باک ندارم و ایشان را کفایت کنم». و در خبر است که دو جانور بر کافر مسلط بکنند در گور. هردو کور و کر و در دست هر یکی عمودی از آهن ستبراء و چون دلو که اشتران را بدان آب می دهند، می زنند وی را تا قیامت نه چشم دارند که وی را بینند تا رحمت کنند و نه گوش دارند که آواز وی بشنوند.
بدان که هرکه بشناخت که آخر کار وی به همه حال مرگ است و قرارگاه وی گور است و موکل وی منکر و نکیر و موعد وی قیامت و مورد وی بهشت است یا دوزخ، هیچ اندیشه وی را مهمتر از اندیشه مرگ نبود و هیچ تدبیری عالیتر از تدبیر زاد مرگ نبود، اگر عاقل بود چنان که رسول (ص) گفت، «الکیس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت» هرکه یاد مرگ کند ناچار به ساختن زاد آن مشغول باشد و گور روضه ای یابد از روضه های بهشت. و هرکه مرگ را فراموش کند و همت وی همه دنیا باشد و از زاد آخرت غافل ماند، گور غاری یابد از غارهای دوزخ.
روابط امانوئل با مشتریانش، همراه با رشد و شکوفایی او در صنعت، منجر به تقدیر و تقدیس‌های مختلف از او در طول سالها شده‌است، از جمله استیوی گرانت که شخصیت باب ادنکیرک در نمایش لری سندرز و اری گولد بود که توسط جرمی پیون در تلویزیون نشان می‌دهد.
وقت سئوال گوش و لب منکر و نکیر پر از قبول نکته جان پرور تو باد