نکو

نکو

معنی کلمه نکو در لغت نامه دهخدا

نکو. [ ن ِ ] ( ص ) نیک. نیکو. ( از انجمن آرا ). ( از آنندراج ). خوب. ( ناظم الاطباء ) :
نداند دل آمرغ پیوند دوست
بدانگه که با دوست کارش نکوست .بوشکور.مهرگان آمد جشن ملک اَفریدونا
آن کجا گاو نکو بودش پرمایونا.دقیقی.نکوتر هنر مرد را بخردی است
که کار جهان و ره ایزدی است.فردوسی.هرکه نیکو کند نکو شنود
گر ندانسته ای درست بدان.فرخی.نکوتر بود نام زفتی بسی
ز خوانی که با طمْع بنهد کسی.اسدی.سخن به است که ماند ز مادر فکرت
که یادگار هم اسما نکوتر از اسما.خاقانی.دل صیدزلف اوست به خون در نکوتر است
وآن صید کآن ِ اوست نگونسر نکوتر است.خاقانی.زن بد در سرای مرد نکو
هم در این عالم است دوزخ او.سعدی.گرچه احسان نکوست از کم و بیش
ظلم باشد به غیر موضع خویش.مکتبی.خدا ضایع نمی گرداند اجر نیک کاران را
در این مزرع نکو کاری بود الحق نکوکاری.؟ || ارزنده. ارجمند. خوب و مرغوب. گرامی :
سوی شاه برداشت اسب و کمرْش
درفش ونکو افسر پرگهرْش.فردوسی.نکو مرد از گفت ِ خوب است و خوی
چو شاخ از گل و میوه باشد نکوی.اسدی. || صواب. درست. به جا. شایسته. پسندیده :
نکو گفت مزدور با آن خدیش
مکن بد به کس گر نخواهی به خویش.رودکی.چه گر من همیشه ستاگوی باشم
ستایم نباشد نکو جز به نامت.رودکی.گر از دشمنت بد رسد یا ز دوست
بد و نیک را داد دادن نکوست.فردوسی.همه نیکوئیها به مردم نکوست
ز یزدان تمام آفرینش بدوست.اسدی.اگر گوئی نکو گوی ای برادر
که نیکوگوی بانفع است و بی ضر.ناصرخسرو.نکورو را نکو کردار باید.سنائی. || نکوکار. که خوب است و خوبی کند :
نکویان را دعای خیر می کن
که بد را حاجت نفرین نباشد.محیط قمی.|| جمیل. حَسَن. ( یادداشت مؤلف ). زیبا. خوشگل. قشنگ. باآب ورنگ و شاداب :
امروز به اقبال تو ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد.

معنی کلمه نکو در فرهنگ معین

(نِ ) (ص . ) نیکو.

معنی کلمه نکو در فرهنگ عمید

۱. نیکو، خوب.
۲. زیبارو.

معنی کلمه نکو در فرهنگ فارسی

نیکو، خوبی، نکویی، نیکویی، خوب بودن
(صفت ) ۱- خوب نیک : مقابل بد نانیکو: (( سخن گرچه منثورنیکو بود چو منظوم گردد نکوتر شود . ) ) ( رشیدی . لباب الالباب . نف. ۲ ) ۱۱ - شخص خوب رفتار نیکو کردار . ۳ - زیبا خوب روی : مقابل زشت : جمع : نیکو کاران .

معنی کلمه نکو در فرهنگ اسم ها

اسم: نکو (دختر) (فارسی) (تلفظ: neku) (فارسی: نِکو) (انگلیسی: neku)
معنی: نیکو، خوب، مناسب، زیبارو، ( = نیکو )، زیبا، شخص زیبا رو، شایسته، پسندیده، نیکوکار

معنی کلمه نکو در دانشنامه عمومی

نکو ( پرتغالی: Neco; ۷ مارس ۱۸۹۵ – ۳۱ مهٔ ۱۹۷۷ ) بازیکن فوتبال در پست هافبک، مهاجم اهل برزیل بود.
از باشگاه هایی که در آن بازی کرده است می توان به باشگاه فوتبال کورینتیانس اشاره کرد.
وی همچنین در تیم ملی فوتبال برزیل بازی کرده است.
باشگاه ها:
• ۱۹۱۷–۱۹۲۲: تیم ملی فوتبال برزیل ( ۱۴ بازی / ۹ گل / تنها بین المللی رسمی )
• ۱۹۱۳–۱۹۱۴: باشگاه فوتبال کورینتیانس
• ۱۹۱۵: AA Mackenzie College
• ۱۹۱۶–۱۹۳۰: باشگاه فوتبال کورینتیانس
افتخارات:
• کوپا آمریکا: جام ملت های آمریکای جنوبی ۱۹۱۹, جام ملت های آمریکای جنوبی ۱۹۲۲
• Campeonato Paulista: ۱۹۱۴, ۱۹۱۶, ۱۹۲۲, ۱۹۲۳, ۱۹۲۴, ۱۹۲۸, ۱۹۳۰
گلزن برتر:
• کوپا آمریکا: جام ملت های آمریکای جنوبی ۱۹۱۹ ( ۴ گل )
• Campeonato Paulista: ۱۹۱۴ ( ۱۲ گل )
• Campeonato Paulista: ۱۹۲۰ ( ۲۴ گل )
باشگاهی:
• باشگاه فوتبال کورینتیانس: ۱۹۲۰, ۱۹۲۷, ۱۹۳۷–۳۸
• Campeonato Paulista: ۱۹۳۷

معنی کلمه نکو در ویکی واژه

نیکو.

جملاتی از کاربرد کلمه نکو

از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال لینکولن سیتی و باشگاه فوتبال ناتینگهام فارست اشاره کرد.
بی دانشان اگرچه نکوهش کنندشان آخر مدبران سپهر مدورند
ابوتسفورد با جمعیت ۱۳۳٬۴۹۷ نفر در سرشماری سال ۲۰۱۱، بزرگترین شهر منطقه فریزر ولی و پنجمین شهر بزرگ بریتیش کلمبیا خارج از ونکوور بزرگ است.
بکرده روح را حق بین خداوندی شمس الدین ز تبریز نکوآیین به قدرت‌های ربانی
زان رخ مناز چندین، دانی که در جوانی نیکو بود همه کس، لیکن نکو نماند
پرونده لیتوینینکو اثر مارتین سیسکمیت (۲۰۰۷)
دیوانه آرمیده خواهی بند تو نکوترست از پند
این داد کرد و آن ستم آورد عاقبت هم حال دادگر ز ستمگر نکوتر است
افسوس که خوی تو چو روی تو نکو نیست ورنه همه بودی گل و یک خار نبودی
اگرچه کشتن عشاق بد بود بر ما ولی چه عادت آن یار نیکخوست نکوست
برو با فرامرز و یکتاه باش به جان و دل او را نکوخواه باش
پادشاه خوان کارلوس حکومت خود را به عنوان رئیس‌جمهور آغاز کرد بدون آنکه از سیستم قانونی فرانکو خارج شود. او وفاداری اش را به اصول جنبش ملی، تنها حزب حقوقی دوران فرانکو اعلام کرد؛ تاج و تخت را به دست‌آورد و از راه قانونی به حاکمیت رسید و از تغییر نظام سیاسی اسپانیا هم حمایت کرد.
در سرو و مه چه گویی ای مجمع نکویی تو ماه مشکبویی تو سرو سیم ساقی
مران زگفته بدگو ز آستان ما را چرا که عاشق رخساره نکوی توایم