نکث. [ ن َ ] ( ع مص ) تاب بازدادن رسن و ریسمان. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ) ( از ترجمان علامه جرجانی ص 101 ). تاب باز گردانیدن از رسن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). تاب باز کردن از رسن. ( از غیاث اللغات ). || غاز کردن پشم گلیم و چادر کهنه را تا دوباره ریسیده شود. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || پراکنده شدن سر مسواک. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شکستن عهد. ( ترجمان علامه جرجانی ص 101 ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( زوزنی ). شکستن پیمان را. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). نقض کردن عهد و بیع. ( از اقرب الموارد ) : و چند حرکت که بر نقض عهد و نکث میثاق دال بود از او صادر شد. ( جهانگشای جوینی ). || مجازاً، مطلق شکستن و قطع. ( از غیاث اللغات ). || ( اِمص ) نقض عهد. ( ناظم الاطباء ). نکث. [ن ِ ] ( ع اِ ) غازکرده و تاب بازکرده از جامه و بافتنی تا دوباره ببافند. ( از اقرب الموارد ). ج ، اَنکاث.
معنی کلمه نکث در فرهنگ معین
(نَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - شکستن عهد و پیمان . ۲ - به هم زدن معامله .
معنی کلمه نکث در فرهنگ عمید
شکستن پیمان، برهم زدن بیع یا پیمان.
معنی کلمه نکث در فرهنگ فارسی
شکستن عهدوپیمان، برهم زدن بیع یاپیمان ۱ - ( مصدر ) شکستن عهد . . ۲ - بهم زدن بیع . ۳ - ( اسم ) شکست پیمان . ۴ - فسخ معامله. غاز کرده و تاب باز کرده از جامه و بافتنی تا دوباره ببافند . جمع انکاث .
معنی کلمه نکث در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی نَّکَثَ: عهد شکست(کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ، چه طناب باشد و چه رشته) معنی نَکَصَ: خودداری کرد(منظورازعبارت"نَکَصَ عَلَیٰ عَقِبَیْهِ "به عقب برگشتن و عقبگرد کردن است) معنی نَّکَثُواْ: نقض عهد کردند - خُلف وعده نمودند- شکستند(کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ، ... معنی یَنکُثُ: نقض عهد می کند - خُلف وعده می کند- می شکند(کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ... معنی یَنکُثُونَ: نقض عهد می کنند - خُلف وعده می کنند- می شکنند(کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگوی... معنی نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ: پیمان شکنی آنان (نقض که مقابل واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن ، پس نقض چیزی که ابرام شده مانند حل و گشودن چیزی است که گره خورده است ، و کلمه نکث نیز به معنای نقض است ،و هر چیزی که بعد از تابیده شد... معنی أَنکَاثاً: از هم باز شده ها (کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ، چه طناب باشد و چه رشته ... معنی نَقَضَتْ: وا تابید - باز کرد (نقض که مقابل واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن ، پس نقض چیزی که ابرام شده مانند حل و گشودن چیزی است که گره خورده است ، و کلمه نکث نیز به معنای نقض است ،و هر چیزی که بعد از تابیده... ریشه کلمه: نکث (۷ بار) «نکث» (بر وزن مکث) در اصل به معنای باز کردن ریسمان تابیده است، و سپس به معنای شکستن پیمان و نقض عهد به کار رفته است. شکستن. و آن نظیر نقض است که گذشت. در مجمع آن را نقض عهد گفته عهدیکه لازم الوفاء است راغب استعمال آنرا در نقض عهد استعاره میداند. در قرآن مجید همه جا در نقض عهد آمده مگر در «أنکاثاً» که خواهد آمد . هرکه پیمان شکند به ضرر خویش شکسته است. . آیا نمیجنگید با گروهیکه پیمانهای خویش را شکستهاند؟!. * . نکث (به کسر- ن) چیزی است که پس ازتابیده شدن بازشده باشد ریسمان باشد یا بافته جمع آن انکاث است بازشدهها، تکه تکه ها نصب انکاثاً یا به جهت معنای مصدری است وبه جای «نَقَضَتْ أَنْقاً» میباشد و یا تقدیر آن «جَعَلَتْهُ أَنْکاثاً» است یعنی نباشید مانند آن زن که رشته را بعد از تابیدن شکست و تکهها کرد. رجوع شود به «غزل»
معنی کلمه نکث در ویکی واژه
شکستن عهد و پیمان. به هم زدن معامله.
جملاتی از کاربرد کلمه نکث
شیخ الاسلام گفت، کی با سلیمان گفت: وقتی که من بعراق عابد بودم و بشام عارف. احمد بوالحواری حکایت کرد پسر ویرا سلیمن سید بوده ز مهینان مشایخ شام، که ویرا لسان است عالی درین علوم، احمد لوالحواری دیده و حکایت کند از وی که وی گفت: که بشام از آن عارف بود که بعراق عابد بود، ار آنجا عابدتر بوده، اینجا عارفتر بوده و بوسلیمان گفت: ربما ینکث الحقیقه فی قلبی اربعین یوماً، فلا اذن له ان یدخل قلبی، الا بشاهدین من الکتاب والسنه.
«ما من مسلم دعا اللَّه عز و جل بدعوة لیس فیها قطیعة رحم و لا اثم الّا اعطاه بها احدی خصال ثلث: امّا ان یعجل دعوته، و امّا ان یدخر له فی الآخرة، و امّا ان یدفع عنه من الشر مثلها، قالوا یا رسول اللَّه اذ انکثر، قال اللَّه اکثر.
ثم انتضوا سیف بقی عمدوه علی امیر هم یالها من نکث مغترل
یا أَیُّهَا النَّاسُ یا اهل مکه إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ ای وبال بغیکم علیکم. ای عملکم بالظلم یرجع علیکم، کما قال عزّ و جلّ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها و گفتهاند سه چیز آنست که هر که کند آن بوی بازگردد و بال آن بوی رسد: یکی مکر است لقوله تعالی: وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ. دیگر نکث است لقوله تعالی: فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ سوم بغی است لقوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ. اینجا سخن تمام شد، آن گه ابتدا کرد گفت: مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ای ذلک متاع الحیاة الدنیا تتمتّعون فی الدّنیا، فیکون بغیکم مبتداء و عَلی أَنْفُسِکُمْ خبره و متاع خبر مبتداء محذوف.