نکبت

معنی کلمه نکبت در لغت نامه دهخدا

نکبت. [ ن ِ / ن َ ب َ ] ( از ع ، اِمص ، اِ ) آسیب. ( صحاح الفرس ) ( دهار ). رنج. خستگی. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). زیان. ضرر. آزرم. ( زمخشری ) ( یادداشت مؤلف ). مصیبت. بلا و سختی روزگار. بدی. ( یادداشت مؤلف ). مشقت. ( ناظم الاطباء ). نکبة :
شاد باد آن به همه نیک سزا
و ایمن از نکبت و از شور و ز شر.فرخی.مگرتو را ز کسی نکبتی رسید به روی
مگر مخاطره ای کرده ای به جای خطر.فرخی.تا ظن نبری که هیچ نکبت
زین حکم دروغ سان ببینم.خاقانی.یادش آیدکه به شروان چه بلا برد و چه دید
نکبتی کآن پشه و باشه ز نکبا بینند.خاقانی.چه جای راحت و امن است دهر بانکبت
چه روز باشه و صید است دشت پرنکبا.خاقانی.دوستان در وقت محنت به کار آیند و یاران را از بهر ایام نکبت اندوزند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 110 ). امیر اسماعیل این کلمات مقبول نداشت و آنچه از نکبت و محنت درراه بود دامن اقبال او بگرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 155 ). نگذاشت که در عهد حکم و زمان نفاذ فرمان او بدو نکبتی و نکایتی رسد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 280 ).
زر از دوروئی و زردی به دشمنت ماند
از آن ز نکبت ایام خوار و مظلوم است.کمال اسماعیل.کدام باد بهاری وزید در آفاق
که باز در عقبش نکبت خزانی نیست.سعدی. || خواری. فلاکت. بدبختی. ( ناظم الاطباء ). افلاس. ادبار. ( از آنندراج ). ذلت. ( فرهنگ فارسی معین ) :
بر اثر روز شود شب چنانک
نعمت را بر اثرش نکبت است.ناصرخسرو.تا پس از مدتی آنچه اندیشه من بود از نکبت حالش معاینه بدیدم. ( گلستان ).
قدر گره گشا نبود در جهان عزیز
ناخن اگر دراز شود نکبت آورد.اشرف ( از آنندراج ).- نکبت کلافه کردن ؛ به معنی کمال افلاس گذراندن. ( آنندراج ). در نهایت فقر و تنگ دستی از کار تن باززدن و در کنجی نشستن و به خواب و خمار گذراندن. زانوی غم در بغل گرفتن و چرت زدن.
|| عدم عافیت و تندرستی. || فضیحت. رسوائی. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) در تداول ، منفورو کثیف و ژولیده که بیکاره است و قرین ادبار.
نکبة. [ ن َ ب َ ] ( ع اِمص ، اِ ) رنج. سختی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مصیبة. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ). ج ، نکوب ، نَکَبات. || افلاس. ادبار. و با لفظ آوردن مستعمل است. ( از آنندراج ). رجوع به نکبت شود. || ( مص ) رنج وسختی رسانیدن. ( از منتهی الارب ). یقال : نکبه الدهر نکبةً؛ أی بلغ منه أو اصابه بنکبة. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه نکبت در فرهنگ معین

(نَ یا نِ بَ ) [ ع . نکبة ] (اِ. ) خواری ، فلاکت ، بدبختی .

معنی کلمه نکبت در فرهنگ عمید

۱. مصیبت، رنج، سختی.
۲. خواری، بیچارگی.

معنی کلمه نکبت در فرهنگ فارسی

مصیبت، رنج، سختی، واری، بیچارگی، نکبات جمع
( اسم ) ۱ - مصیبت رنج . ۲ - خواری ذلت : نصرت ما را باشد و نگو ساری و نکبت او را جمع : نکبات .

معنی کلمه نکبت در ویکی واژه

نکبة
خواری، فلاکت، بدبختی.

جملاتی از کاربرد کلمه نکبت

شرع از نکبت ایام امان یافت بتو از همه نکبت ایام امان باد ترا
نکبت ارواح ابنای جهان را در وغا عهدهٔ بهرام گشته، قدرت کیوان شده
گر مرا نکبتی رسد شاید بی‌خلل دولت تو می‌باید
تا چند چون نکبتیان مانی بر سفرهٔ چرکن یونانی
پس از یک سال جنگ، آتش‌بس اعلام شد و مرزهای موقت موسوم به خط سبز تعیین گردید. اردن کرانه باختری از جمله بیت‌المقدس شرقی را ضمیمه خود نمود و در سوی دیگر هم مصر نوار غزه را اشغال کرد. سازمان ملل تخمین زد که بیش از ۷۰۰۰۰۰ فلسطینی توسط نیروهای پیشروی اسرائیل در جریان درگیری بیرون رانده شدند یا گریختند - چیزی که در عربی به نام نکبت ("فاجعه") شناخته می‌شود.حدود ۱۵۶۰۰۰ نفر باقی ماندند و شهروند عرب اسرائیل شدند.
هر کو نه خاکپای تو شد دست نکبتش در ورطهٔ مذلت و عجز و هوان فکند
نگردد حاصل از وی مدعایت به پیچد نکبتش بر دست و پایت
رضا و بخشش او بر جبین و چهره خلق دهد به دولت و نکبت زبان گویایی
خصم بیهوده گردگو می‌کرد گرد بازار نکبت و ادبار
با وجود اینکه مردم آمریکا کشورهای مسلمان را منفور می‌بینند اما هیچ چیز نتوانسته از وفاداری مسلمانان به آمریکا بکاهد.پس از حوادث یازده سپتامبر بیش از پانزده هزار مسلمان آمریکایی عربی به طور داوطلبانه به ارتش آمریکا و تفنگداران دریایی به عنوان مترجم پیوستند و بیش از هفتاد هزار نفر از آن ها برای جنگ با عراق و تروریسم اسلامی به طور داوطلبانه به ارتش آمریکا پیوستند.با وجود اینکه خیابان های شیکاگو و دیترویت در روز نکبت بسیار شلوغ میشود و شعار های ضده صهیونیسم داده میشود ولی این مسلمانان که گروه زیادی را هم تشکیل نمی‌دهند حریصانه حاضرند جانشان را برای ایالات متحده فدا کنند.
روز نخجیر و تماشا و سر صحرا نیست زانک از نکبت ایام جهان پر نکباست
اندر برآید دلبرم و آسوده گردد خاطرم گر کوکب اقبال من از نکبت آید درشرف