نچ

معنی کلمه نچ در لغت نامه دهخدا

نچ. [ ن ُ / ن ُچ چ ] ( اِ صوت ) نه ! ( آنندراج از گل کشتی ). در تداول کودکان ، بیشتر به مزاح ، نه ! لا! ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه نچ در فرهنگ معین

(نُ ) (اِصت . ) (عا. ) ۱ - آوایی که به علامت عدم قبول یا تأسف از کاری از دهان برآورند. ۲ - نه ، خیر.

معنی کلمه نچ در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - آوایی که بعلامت عدم قبول یا تاسف ازکاری ازدهان بر آورند.۲ - نه خیر.

جملاتی از کاربرد کلمه نچ

جملگی یکسر فغان برداشتند آنچه کشتند آن زمان برداشتند
افشین قادرزاده (متولد ۲۲ تیر ۱۳۸۱) کوتاه قدترین مرد جهان است. او در ۲۲ آذر ۱۴۰۱ توسط رکوردهای جهانی گینس به رسمیت شناخته شد ابعاد او ۶۵٫۲۴ سانتی‌متر (۲ فوت ۱٫۶ اینچ) است که ۷ سانتی‌متر کمتر از فرد کوچک تر قبلی است.
اسرائیل یکی از بیشترین سوابق را در ترور هدفمند رهبران فلسطینیان داراست. بسیاری از رهبران سازمان‌های فلسطینی همچون جهاد اسلامی و حماس توسط دستگاه‌های امنیتی اسرائیل ترور شده‌اند. دادگاه عالی اسرائیل قتل هدفمند را توجیه و آن را در مقابل عملیات‌های انتحاری فلسطینیان تأیید کرد. اسرائیل این قتل‌ها را در راستای دفاع از امنیت خود و آنچه مقامات اسرائیلی جلوگیری از پیشروی تروریست می‌خوانند می‌داند. قتل هدفمند اسرائیل با واکنش جامعه جهانی مواجه گردید. اسرائیل همچنین به ترور دانشمندان هسته‌ای ایران متهم شده‌است.
دو شهر آستارا که در دو کشور ایران و جمهوری آذربایجان قرار دارند، پیش از جنگ‌های ایران و روسیه در دوره خانات تالش یک شهر بوده‌اند که پس از آن بخش شهری و پرجمعیت تر برای ایران و بخش وسیع‌تر و حاصلخیزتر که برای فعالیت‌های کشاورزی بسیار مناسب بود بر اساس پیمان گلستان و پیمان ترکمانچای از گیلان جدا و به روسیه تزاری واگذار شد. شهرداری این شهر در سال ۱۹۴۵ میلادی بنیان‌گذاری شد.
ز دل پرس آنچه پرسی شیخ هشیار که در دل حاضر است اینجای دلدار
از وزیر آنچنان گزیرش نیست هر کسی لیک دلپذیرش نیست
بهار در دل هر غنچه عالمی دارد ترا خیال که عالم همین و جا اینجاست
شاه ادگار در روز ۸ ژوئیه سال ۹۷۵ میلادی در وینچستر، پایتخت وسکس درگذشت و در گلاستنبری ابی در سامرست به خاک سپرده شد.
آهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت است آنچه از عمرِ سبک‌رفتار می‌ماند به جا
جُنَید گوید رنج باز داشتن است و آنچه داری بذل کردن.
‎باده نبود آنچه جوان سر کشید ‎شربتِ مرگ از کفِ دختر چشید
کنون گر بایدت با اینچنین کس چو من هستم بکس منگر ازین پس
مرا تا آن بت قصاب شد یار چو غنچه خون دل خوردن بود کار
به رنگ غنچهٔ تصویر در بغل دارم شکفتنی ‌که به تاراج نادمیدن رفت