نویان

معنی کلمه نویان در لغت نامه دهخدا

نویان. ( ترکی - مغولی ، اِ ) پادشاه زاده. ( رشیدی ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ترکان ملوک و سلاطین را بدین نام خوانند. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ خطی ). از القاب بزرگان ترک است. ( انجمن آرا ). || امیر. اعظم. ( رشیدی ). امیر، فرمانده سپاه. سردار. در عنوان سرداران مغول و ترک آید. ( از فرهنگ فارسی معین ). || سبدی یا طبقی را نیز گفته اند که از چوب بید بافته باشند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

معنی کلمه نویان در فرهنگ معین

(اِ. )مأخوذ از مغولی به معنای شاهزاده ، امیر.

معنی کلمه نویان در فرهنگ عمید

۱. شاهزاده، پادشاه زاده.
۲. امیر.
۳. فرماندهِ سپاه.

معنی کلمه نویان در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - ایمر . ۲ - فرمانده سپاه سردار . توضیح در عنوان سرداران مغول و ترک آید .

معنی کلمه نویان در فرهنگ اسم ها

اسم: نویان (پسر) (ترکی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: noviyān) (فارسی: نويان) (انگلیسی: noviyan)
معنی: امیر، سردار، شاهزاده، شادابی و تر و تازگی، [نوی /novi/= نو بودن، تازگی، ( در قدیم ) ( به مجاز ) شادابی، تر و تازگی، ان ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به نوی، مربوط به نوی، ( به مجاز ) شاداب و تر و تازه، تر و تازگی + ان ( پسوند نسبت ) ]، امیر سپاه، لقب سلاطین و بزرگان ترک

معنی کلمه نویان در ویکی واژه

مأخوذ از مغولی به معنای شاهزاده، امیر.

جملاتی از کاربرد کلمه نویان

آفتاب تو اگر گشت نهان از سر خلق سایه سایه حق شیخ حسن نویان باد
خداوند خداوندان شهنشه شیخ حسن نویان که هست اوصاف اخلاقش فزون از کیف و بیش و کم
کیست دانش میرنویان آفتاب مهر و داد ارفع الدوله پرنس صلح جوی نامور
پس از فروپاشی آل بویهٔ ری و چیرگی غزنویان بر ری و ناحیهٔ جبال (سرزمین ماد)، ابوجعفر خود را تابع سلطان محمود غزنوی اعلام کرد و توانست حکومت اصفهان و ری را حفظ کند.
سکوت معنویان را بیا و کار بساز لباس مدعیان را بسوز و دور انداز
بحر همت پرنس صلح طلب میر نویان فیلسوف جهان
سکوت معنویان چیست عجز و خاموشی لباس مدعیان چیست گفتگوی دراز
به کاخ اندر چو رویین صدهزاران گرد نویانش به‌ جیش اندر چو زوبین‌ صدهزاران نیو نوئینش
قَدَرقدرت، قضافرمان، شهنشهه‌شیخ، حسن نویان جهانگیر و جهان‌دار و جهان‌بخش و جهان‌دارو
ز اعتقاد توگر نسختی برند به چین شوند مانویان دین‌ پرست و شرع‌ پذیر
او به علت شورش علاءالدین اتسز سه بار به خوارزم لشکر کشید. احمد سنجر همچنین دو بار به سمرقند حمله کرد و به بقایای غزنویان تاخته آنان را دست نشانده خود ساخت.
پاره‌ای نیز فاعل خیر را نور همی‌دانند و فاعل شر را ظلمت که ایشان مانویان‌ند. و پاره‌ای فاعل خیر را یزدان دانند و فاعل شر را اهرمن.