نوی

معنی کلمه نوی در لغت نامه دهخدا

نؤی. [ ن ُءْی ْ / ن ُ آ ] ( ع اِ ) آن جوی که بکنند گرداگردخیمه باران را. ( مهذب الاسماء ). جویچه گرداگرد خرگاه و سراپرده. ( آنندراج ). نأی. نئی. ج ، آناء، نؤی ، نِئی و نای. ( اقرب الموارد ). رجوع به نَاءْی ْ شود.
نؤی. [ ن ُ ئی ی ] ( ع اِ ) ج ِ نؤی [ ن ُءْی ْ / ن ُ آ ] است. رجوع به نؤی شود.
نوی.[ ن َ / ن ُ ] ( حامص ) تازگی. ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( غیاث اللغات ). تجدد. ( یادداشت مؤلف ). نو بودن. مقابل کهنگی :
سخن زین نمط هرچه دارد نوی
بدین شیوه نو کند پیروی.نظامی.و گر بی شگفتی گذاری سخن
ندارد نوی شیوه های کهن.نظامی. || طراوت. شادابی. رواج و رونق. جدت. آراستگی و زیبائی :
چو دیهیم شاهی به سر برنهاد
جهان را به نوی همی مژده داد.فردوسی.این کهن گیتی ببرد از تازه فرزندان نوی
ما کهن گشتیم و او نو اینش زیبا جادوی.ناصرخسرو.لباس گرانمایه خسروی
که دل را نوا داد و تن را نوی.نظامی.ز شرع خود نبوت را نوی داد
خرد را در پناهش خسروی داد.نظامی.بشنو این پند از حکیم غزنوی
تا بیابی در تن کهنه نوی.مولوی.به دلها نیاز اوستادی قوی است
کزو هر زمان صنعتی را نوی است.امیرخسرو. || تجدید. ( برهان قاطع ). رجوع به معنی قبلی شود. || جوانی. رجوع به شاهد ترکیب بنوی در ترکیبات همین لغت شود.
- از نوی ؛ از نو. دیگر بار. بار دیگر :
بیاراست ایوان کیخسروی
برافروخت ایوان بدو از نوی.فردوسی.- || جدیداً. بتازگی. اخیراً :
دیری است کاین بزرگی در خاندان اوست
این مرتبت نیافت کنون خواجه از نوی.فرخی.- بنوی ( به نوی ) ؛ از نو. بار دیگر. دیگر بار :
ببخشید بر لشکرش خواسته
سپاهش بنوّی شد آراسته.فردوسی.دمنده بر آن رزمگاه آمدند
بنوّی همه کینه خواه آمدند.فردوسی.ز هر سو سلاح و سپاه آوریم
بنوّی یکی تازه راه آوریم.فردوسی.چو این گفته شد پاک برخاستند
بنوّی شدن را بیاراستند.شمسی ( یوسف و زلیخا ).نوشتم یکی نامه دلپسند
بنوّی بر آن بارگاه بلند.

معنی کلمه نوی در فرهنگ معین

(نِ ) (اِ. ) نک . نُبِی .

معنی کلمه نوی در فرهنگ عمید

نو بودن، تازگی.
= نبیno(e )bi

معنی کلمه نوی در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - دایر. دوم از ادوار دوازده گان. ملایم موسیقی ( مجمع الادوار ۲ . ) ۱۱ : ۲ - پرده ایست از موسیقی مناسب بعشاق ( مجمع الادوار ۳۹ : ۲ ) .
دهی است از دهستان مرگور بخش سلوانای شهرستان رضائیه در ۲۵ هزار گزی جنوب سلوانا در دره سرد سیری واقع است . آبش از چشمه محصولش غلات و توتون شغل مردمش زراعت و گله داری و جاجیم بافی است .

معنی کلمه نوی در ویکی واژه

نگاه کنید نُبِی.

جملاتی از کاربرد کلمه نوی

میرزا مهدی‌قلی‌خان کرمانی ملقب به افسر کرمانی از شاعران و خوشنویسان ایرانی سدهٔ سیزدهم قمری بود. وی در نیمهٔ دوم سدهٔ سیزدهم در کرمان به دنیا آمد.
جای سری که گشت گران از می وصال در خواب بیخودی سر زانوی او بسست
آندریا کارول آرپاچی دوسو با رمزی آرپاچی-دوسو یکی از نویسندگان کتاب رایگان ۲۰۱۸ سیستم عامل‌ها: سه قطعه آسان بودند.
و بالجمله اگر چشم اعتبار بگشائی هر ذره را گواهی بر عظمت پروردگار ببینی و اگر گوش هوش بداری از زبان حال هر ذره به زبان فصیح، جلالت آفریدگار را می شنوی.
پس پیر همچون بحر زاخر در جواب مسئله آخر شروع کرد وگفت بشنوید سخنی که باعجاز نزدیک است و در موقع خویش شریف و باریک، افهام عوام بدقایق آن نرسد و اسماع خواص حقایق آنرا ادراک نکند.
اشک‌ها و خنده‌ها فیلمی به کارگردانی اسماعیل کوشان و نویسندگی احمد نجیب زاده ساختهٔ سال ۱۳۴۲ است.
گر عطارد که دبیرست نویسد صفتش بس نباشد اگر افلاک بود دفتر او
به این و آن چو رسد مژده‌های اهل زمین نوید نصرت او جز ز آسمان مرساد
او و لیوسک سه دختر دارند. در ۸ ژانویه ۲۰۰۶، دبلیودبلیوئی اعلام کرد مک‌من و لیوسک منتظر اولین فرزندشان هستند. مک‌من به کار و سفر با دبلیودبلیوئی در طول دوران حاملگی اش ادامه داد. تا اینکه دختری ۳ کیلو و ۸ گرمی با نام آرورا رز لیوسک در ۲۴ ژوئیه ۲۰۰۶ به دنیا آورد. دختر دومشان بنام مورفی کلر لیوسک در ۲۸ ژوئیه 2008 و سومین دخترشان واون اولین لیوسک در ۲۴ اوت ۲۰۱۰ به دنیا آمد.
الکساندر تسیبنکو (اوکراینی: Цыбенко Александр Владимирович؛ زادهٔ ۲۹ ژانویهٔ ۱۹۸۰) بازیکن فوتبال اهل اوکراین است.
که گوری ندیدم بخوبی چنوی بدان سرافرازی و آن رنگ و بوی
نشاید که در پیش این عشوه ساز درآیم به زانوی عجز و نیاز
قرب صوری در طریق عشق بعد معنویست عاشق ار معشوق را بی وصل بیند واصلست
هر کتابی که عقل بنویسد عاقلانه به عقل می خوانش
من چو شعر تو نویسم ز عزیزی سخنت نقس دان مشک تقاضا کند و خامه حریر