معنی کلمه نوکیسه در لغت نامه دهخدا
ز نوکیسه مکن هرگز درم وام
که رسوائی و جنگ آرد سرانجام.ناصرخسرو.با مردم کم چیز و نوکیسه و... معامله مکن. ( منتخب قابوسنامه ص 183 ). راز خویش با زن مگوی و از مردم نوکیسه وام مگیر و با عوام و فاسق دوستی مدار. ( قصص الانبیاء ). در راه نوکیسه ای را دید گفت قدری وجوه به من وام بده. ( قصص الانبیاء ).
نقد عمر تو برد خاقانی
دهر نوکیسه کهن بازار.خاقانی.کی باشد کی که در تو آویزم
چون در زر و سیم مرد نوکیسه.( سندبادنامه ص 260 ).مردم نوکیسه حق شناس نباشد.سیف اسفرنگ.- امثال :
از نوکیسه وام مخواه .
از نوکیسه قرض مکن ، قرض کردی خرج مکن.