نونوار

معنی کلمه نونوار در لغت نامه دهخدا

نونوار. [ ن َ / نُو ن َ] ( ص مرکب ) در تداول ، کسی که تهیدست بوده و سر و وضعی درست نداشته و بسبب اتفاقی یا انعام و بخشش کسی به نوائی رسیده و سر و وضع خود را تغییر داده و زندگیش را سامان بخشیده. ( از فرهنگ عامیانه جمال زاده ).
- نونوار شدن ؛ پس از آنکه جامه های مندرسی داشت البسه نو و گران قیمت دارا شدن. ( یادداشت مؤلف ). از فقر و فلاکت خلاص یافتن. جامه خلقان و کهنه را به نو بدل کردن.

معنی کلمه نونوار در فرهنگ معین

(نُ. نَ ) (ص مر. ) (عا. ) کسی که تازه به مالی رسیده و به آراستن سر و وضع ظاهر خود پرداخته باشد.

معنی کلمه نونوار در فرهنگ عمید

کسی که تازه سر و وضع خوب پیدا کرده، آن که تازه به نوایی رسیده.

معنی کلمه نونوار در فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که تهدیست بوده و سر و وضعی درست نداشته و بسبب اتفاقی یا انعام و بخشش کسی بنوایی رسیده و سر و وضع خود را تغییر داده و زندگیش را سامان بخشیده ( ازفرعا. جما ) : (( کوری چشم کس که خواست نبیند ما و تو باشیم نو نوار علی جان . ) ) ( عارف . دویان . چا. تهران ۱۳۳۷ ص ۳۱۴ )

معنی کلمه نونوار در ویکی واژه

(عا.)
کسی که تازه به مالی رسیده و به آراستن سر و وضع ظاهر خود پرداخته باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه نونوار

شکفته دار به برگ و نوا یتیمان را که کودکان چمن نیز نونوار آمد
کوری چشم کسی که خواست نبیند ما و تو باشیم نونوار علی‌جان