نوشین روان

نبیره جهاندار نوشین روان که با داد او پیرگردد جوان

این سخن نقلست از نوشین روان گفت اگر خواهی که رازت در جهان

ابر دریا، آستین خورشید گردون آستان اردشیر شیر دل نوشین روان روزگار

چنان دان که نوشین روان قباد به اندرز این کرد در نامه یاد

رزم را افراسیاب و بزم را کیخسروی داد را نوشین روان و ملک را اسکندری

زین مبارکتر سپهداری و دستوری ندید د‌ولت افراسیاب و حضرت نوشین روان

عنصر نوشین روان عهد به عالم هرمز دولت طراز تاجور آورد

تن مرده گرزنده گردد رواست که نوشین روان برجهان پادشاست

مرد دیوانه ز شور بیدلی گفت تو نوشین روان عادلی

بدین چاره تا نامهٔ هندوان فرستاد نزدیک نوشین روان