نوشنده
معنی کلمه نوشنده در فرهنگ عمید
معنی کلمه نوشنده در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه نوشنده
دو کودک مرا بود نوشنده شیر یکی را زمن برد نخجیر گیر
قسمتی راست کردمش به سه دور تا بهنوشندهبر نباشد جور
دل نوشنده از آن افتد در حیرت که حقیقت بود این با معنی با صورت
توئی آئینه حسن جمالم توئی نوشنده بزم وصالم
می وحی و خمش عقل کل پر ز و غدیر از بوی گل بخشنده سلطان رسل نوشنده شاه اولیا