نوشاندن
معنی کلمه نوشاندن در فرهنگ معین
معنی کلمه نوشاندن در فرهنگ عمید
معنی کلمه نوشاندن در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه نوشاندن
مرا نوشاندند و گفتند سیراب شدنی نیستی. هر چند اگر کوههای «سراه » را بنوشانند، سیراب شود.
تلخ بود آنچه بمن نوشاندند می تقدیر بباید نوشید
او بریختن باده پرداخت و من به نوشاندنش با باده ای که تهیدست را سلطنت می بخشید. سپس، آن گاه که باده در او اثر کرد، دامنش بگرفتم.
با درافتادگان، ستم کردن زهر را جای شهد نوشاندن