نوشاد
معنی کلمه نوشاد در فرهنگ معین
معنی کلمه نوشاد در فرهنگ عمید
معنی کلمه نوشاد در فرهنگ فارسی
تازه داماد، جوانی که تازه دامادشده، نوشاه گویند
دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار در ۷ هزار گزی جنوب غربی حسن آباد سوگنده در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و آبش از رودخانه و چشمه محصولش غلات و لبینات و انگور شغل اهالیش زراعت و گله داری و قالیچه و جاجیم بافی است ٠
معنی کلمه نوشاد در فرهنگ اسم ها
معنی: نام شهری که زیبارویان آن معروف بوده اند، ( به مجاز ) جوان نورسته ی شاداب، ( اَعلام ) نام شهر یا موضعی که خوبرویان در آن بسیار بوده اند
معنی کلمه نوشاد در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه نوشاد
این جای به خلخ کند آن جای به نوشاد کان جا نبود هم سر و هم تای فرامرز
و اندر ترکستان دیدم به شهری به سرحد اسلام که آتش اندر کوهی افتاده بود و میسوخت و از سنگهای آن نوشادر بیرون میجوشید و اندر آن آتش موشی بود که چون از آتش بیرون آمدی هلاک شدی.
بوستان چون لعبت نوشاد گشت از خرمی بلبل ناشاد شد زان لعبت نوشاد شاد
در زمانهای قدیم عدّهای خود را به قلهٔ دماوند رسانیده بودند. ناصر خسرو در سفرنامهاش نوشتهاست که گویند بر سر دماوند چاهی است که نوشادر و کبریت (گوگرد) از آن گیرند. صاحب آثار البلاد و اخبار العباد با نقل قولی دست دوم میگوید که عدّهای از اهالی آن نواحی میگفتهاند که در طی پنج روز و پنج شب به قلهٔ دماوند رسیدهاند و قلهٔ آن را مسطح با مساحت صد جریب یافتهاند گرچه از دور به مخروط میماند.
هر زمان شادی نوست مرا زان رخ همچو صورت نوشاد
در آن بزم نوشاد شاه آمدند چو خورشید در بزمگاه آمدند
ای خوشا آن نوبهار خرم نوشاد بلخ خاصه اکنون کز در بلخ اندرون آمد بهار
دگر باره زبان از بند بگشاد سخنها گفت همچون نقش نوشاد
به نوشاد گفت ای شه بافرین کجا باشد آن کرگدن در زمین
باغ پژمرده ما از اثر مقدم وی خوبتر از چمن خلخ و نوشاد آمد
فرود آمد از باره نوشاد چست ستایش کنان رخ به خوناب شست