نوساخت

معنی کلمه نوساخت در لغت نامه دهخدا

نوساخت. [ ن َ / نُو ] ( ن مف مرکب ) نوساخته شده. تازه ساز. نوساز.

معنی کلمه نوساخت در فرهنگ فارسی

(صفت ) تازه ساز نو ساز جدید البنائ .

جملاتی از کاربرد کلمه نوساخت

آزادی پس‌ازبیان اصطلاحی نوساخته در جامعه سیاسی و مطبوعاتی ایران است و به معنای این است که هنگامی که فردی اندیشه‌اش را (توسط روزنامه، رادیو، وبلاگ یا …) در جامعه مطرح کرد، به دلیل ابراز آن آزار نشود یا در دادگاه محاکمه نگردد.
به جای رسوب نانوذرات، نانوذرات و نانوساختارها نیز می‌توانند در محل خود به واسطهٔ رسوب یون‌های فلزی به مکان‌های مورد نظر ساخته شوند. اعتقاد بر این بود که کاهش الکتروشیمیایی یونها به اتمها مکانیسم تشکیل ساختار نانو است.
باز بعضی حکمت نوساخته از ره حکمت سخن پرداخته
پس بخشش نوساخته اسبابم کرد واندر زندان به ناز در خوابم کرد