نوروز بزرگ

معنی کلمه نوروز بزرگ در لغت نامه دهخدا

نوروز بزرگ. [ ن َ / نُو زِ ب ُ زُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام نغمه ای از موسیقی. ( غیاث اللغات ) ( از برهان قاطع ). نام نوائی است.( انجمن آرا ). نام لحنی است. ( جهانگیری ) :
مطربان ساعت به ساعت بر نوای زیر و بم
گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه
گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیر
گاه نوروز بزرگ و گه نوای بسکنه.منوچهری.نوروز بزرگم بزن ای مطرب امروز
زیراکه بود نوبت نوروز به نوروز.منوچهری. || نوروز خاصه است که ششم فروردین ماه بود. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). ششم فروردین ماه. ( جهانگیری ) :
میمون و خجسته باد بر تو
نوروز بزرگ و روز تحویل.ظهیر ( از جهانگیری ).|| نوروزِ سالی است که سال قبل آن سیصدوشصت وشش روز بوده است ، و این در هر چهار سال یک بار اتفاق افتد. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه نوروز بزرگ در فرهنگ معین

( ~. بُ زُ ) (اِمر. ) از نواها و آهنگ های موسیقی قدیم .

معنی کلمه نوروز بزرگ در فرهنگ فارسی

نام نغمه ای از موسیقی . نام نوائی است . نام لحنی است . یا نوروز خاصه است که ششم فروردین ماه بود .

معنی کلمه نوروز بزرگ در ویکی واژه

از نواها و آهنگ‌های موسیقی قدیم.

جملاتی از کاربرد کلمه نوروز بزرگ

آن روز که روز بار باشد نوروز بزرگوار باشد
میمون و خجسته باد بر تو نوروز بزرگ و روز تحویل
نوروز بزرگ آمد آرایش عالم میراث بنزدیک ملوک عجم از جم
در حکم تو آینده و شونده نوروز بزرگ و بهار خرم
می‌نوش کن ای شاه که از گردش خورشید نوروز بزرگ آمد و بگذشت زمستان
عید فرخنده فراز آمد و نوروز بزرگ هر دو بگذار بکام دل و غمها کن کم
درین کتاب که بیان کرده آمد در کشف حقیقت نوروز که بنزدیک ملوک عجم کدام روز بوده است و کدام پادشاه نهاده است و چرا بزرگ داشته اند آن را و دیگر آیین پادشاهان و سیرت ایشان در هر کاری مختصر کرده آید ان شاء الله تعالی، اما سبب نهادن نوروز آن بوده است که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود یکی آنک هر سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانروز باول دقیقه حمل باز آید بهمان وقت و روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند آمدن، چه هر سال از مدت همی کم شود، و چون جمشید آن روز را دریافت نوروز نام نهاد و جشن آیین آورد، و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند، و قصه آن چنانست که چون گیومرت اول از ملوک عجم بپادشاهی بنشست خواست که ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد تا مردمان آن را بدانند، بنگریست که آن روز بامداد آفتاب باول دقیقه حمل آمد، موبدان عجم را گرد کرد و بفرمود که تاریخ ازینجا آغاز کنند، موبدان جمع آمدند و تاریخ نهادند، و چنین گفتند موبدان عجم که دانا آن روزگار بوده اند که ایزد تبارک و تعالی دوانزده فریشته آفریده است، از آن چهار فرشته بر آسمانها گماشته است تا آسمان را بهر چه اندروست از اهرمنان نگاه دارند، و چهار فریشته را بر چهار گوشه جهان گماشته است تا اهرمنان را گذر ندهند که از کوه قاف بر گذرند، و چنین گویند که چهار فرشته در آسمانها و زمینها میگردند و اهرمنان را دور میدارند از خلایق، و چنین میگویند که این جهان اندر میان آن جهان چون خانه ئیست نو اندر سرای کهن برآورده، و ایزد تعالی آفتاب را از نور بیافرید و آسمانها و زمینها را بدو پرورش داد، و جهانیان چشم بروی دارند که نوریست از نورهای ایزد تعالی، و اندر وی با جلال و تعظیم نگرند که در آفرینش وی ایزد تعالی را عنایت بیش از دیگران بوده است، و گویند مثال این چنانست که ملکی بزرگ اشارت کند بخلیفتی از خلفاء خویش که او را بزرگ دارند و حق هنر وی بدانند که هر که وی را بزرگ داشته است ملک را بزرگ داشته باشد، و گویند چون ایزد تبارک و تعالی بدان هنگام که فرمان فرستاد که ثبات بر گیرد تا تابش و منفعت او بهمه چیزها برسد آفتاب از سر حمل برفت و آسمان او را بگردانید و تاریکی از روشنایی جدا گشت و شب و روز پدیدار شد و آن آغازی شد مر تاریخ این جهان را، و پس از آن بهزار و چهارصد و شصت و یک سال بهمان دقیقه و همان روز باز رسید، و آن مدت هفتاد(و سه بار قرآن) کیوان و اورمزد باشد که آن را قرآن اصغر خوانند، و این قران هر بیست سال باشد، و هر گاه که آفتاب دور خویشتن سپری کند و بدین جای برسد و زحل و مشتری را بهمین برج که هبوط زحل اندروست قرآن بود با مقابله این برج میزان که زحل اندروست یک دور اینجا و یک دور آنجا برین ترتیب که یاد کرده آمد، و جایگاه کواکب نموده شد، چنانک آفتاب از سر حمل روان شد، و زحل و مشتری با دیگر کواکب آنجا بودند، بفرمان ایزد تعالی حالهای عالم دیگرگون گشت، و چیزها، نو بدید آمد، مانند آنک در خورد عالم و گردش بود، چون آن وقت را دریافتند ملکان عجم، از بهر بزرگ داشت آفتاب را و از بهر آنکه هر کس این روز را در نتوانستندی یافت نشان کردند، و این روز را جشن ساختند، و عالمیان را خبر دادند تا همگنان آن را بدانند و آن تاریخ را نگاه دارند، و چنین گویند که چون گیومرت این روز را آغاز تارخی کرد هر سال آفتاب را (و چون یک دور آفتاب بگشت در مدت سیصد)و)شصت و پنج روز) بدوانزده قسمت کرد هر بخشی سی روز، و هر یکی را از آن نامی نهاد و بفریشته ای باز بست از آن دوانزده فرشته که ایزد تبارک و تعالی ایشان را بر عالم گماشته است، پس آنگاه دور بزرگ را که سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانروزیست سال بزرگ نام کرد و بچهار قسم کرد، چون چهار قسم ازین سال بزرگ بگذرد نوروز بزرگ و نوگشتن احوال عالم باشد، و بر پادشاهان واجبست آیین و رسم ملوک بجای آوردن از بهر مبارکی و از بهر تاریخ را و خرمی کردن باول سال، هر که روز نوروز جشن کند و بخرمی پیوندد تا نوروز دیگر عمر در شادی و خرمی گذارد، و این تجربت حکما از برای پادشاهان کرده اند،
نوروز بزرگی بزن از پرده عشاق نوروز کن از لحن عرب ماه رجب را
نوروز بزرگم بزن ای مطرب، امروز زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز