نورافشان. [ اَ ] ( نف مرکب ) هر چیزی که نور و روشنائی از وی پراکنده و منتشر گردد. ( ناظم الاطباء ). نورپاش. ( آنندراج ). نورافشاننده : در دلو نورافشان شده زآنجا به ماهی دان شده ماهی از او بریان شده یکماهه نعما داشته.خاقانی.
معنی کلمه نورافشان در فرهنگ عمید
نوردهنده، پرتوافکن.
معنی کلمه نورافشان در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنچه که نور باطراف خود پراکند پرتوافکن .
معنی کلمه نورافشان در فرهنگ اسم ها
اسم: نورافشان (پسر، دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: nur afšān) (فارسی: نورافشان) (انگلیسی: nur afshan) معنی: نوردهنده، پرتوافکن، نوربخش، آنچه نور به اطراف خود می پراکند، نور پاش، ( در قدیم ) نور افشانی کردن، نور ( عربی ) + افشان ( فارسی ) آنچه از خود نور و روشنایی منتشر می کند
معنی کلمه نورافشان در فرهنگستان زبان و ادب
{luster} [عمومی] چراغدان بلوری یا چینی یا چوبی یا فلزی چندشاخه
معنی کلمه نورافشان در دانشنامه عمومی
نورافشان (شهر). نورافشان {{ازبکی|Nurafshon ) یک شهر در ازبکستان است که در ناحیه ارتا چیرچیق و ولایت تاشکند واقع شده است. نورافشان ۲۲٬۱۱۱ نفر جمعیت دارد. نورافشان (لخش). نورافشان جماعت و شهرکی در کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ لخش ناحیه های تابع جمهوری قرار دارد. جمعیت این جماعت ۸۷۸۶ است.
جملاتی از کاربرد کلمه نورافشان
در دود غم بگشا طرب روزی نما از عین شب روزی غریب و بوالعجب ای صبح نورافشان ما
چونک نورافشان کنی در گاهِ بخشش روح را خود چه پا دارد در آن دم رونق اعمالها
نورافشان جمله از نور منست راه کلّی هم ز نورم روشنست
قطره ای خود را سوی قلزم کشید ذره ای تا مهر نورافشان رسید
نباشد پیش روشندل فروغی اهل دعوی را فتد شمع از زبان، چون مهر نورافشان برون آید
ازین کز تاب حسن نورافشان شده منظور عالم این چراغان،
پرتو خورشید نورافشان ز توست آب و رنگ چهره ی خوبان ز توست
بلی شکسته خود را کند هلال درست ز پرتو نظر آفتاب نورافشان
سیارهٔ زهره بسیار درخشانتر از ستارههای حقیقی آسمان بوده، چشمک نمیزند بلکه با نوری ثابت و نقرهفام نورافشانی میکند.
گر نبودی کور دیدی جان او جان ظلمت سوز نورافشان او
پنجه و منقار نورافشان او پرده شب را نماید تار و مار