نور سیاه
معنی کلمه نور سیاه در فرهنگستان زبان و ادب

نور سیاه

معنی کلمه نور سیاه در فرهنگستان زبان و ادب

{black light} [فیزیک] نوعی نور نامرئی مثل تابش فرابنفش که در برخورد با مواد فلوئورخشنده (fluorescent ) باعث گسیل نور مرئی می شود

معنی کلمه نور سیاه در دانشنامه عمومی

لامپ سیاه، نور سیاه یا بلک لایت ( به انگلیسی: blacklight ) به طیف خاصی از نور فرابنفش یا کاربردهای آن گفته می شود که با چشم غیر مسلح دیده نمی شوند ولی با تابش به ترکیبات رنگی خاصی که در بسیاری موارد حاوی فسفر هستند، می درخشد.
در بیانی خلاصه می توان گفت که لامپ سیاه همان لامپ مهتابی است با اندکی تفاوت. عملکرد لامپ مهتابی بدین ترتیب است که ولتاژی نسبتاً قوی در دو سر لامپ که از گاز جیوه پر شده است برقرار می کند. از این رو اتم های جیوه به حالت برانگیخته در می آیند، یعنی الکترون ها از مداری به مدار بالاتر می روند و از آنجا که اتم به حالت برانگیخته باقی نمی ماند، الکترون در حین برگشت به مدار قبلی مقدار انرژی ای که برای رفتن به آن مدار دریافت کرده بود را به شکل فوتونی با آن انرژی و طول موج از دست می دهد. در اتم جیوه معمولاً این طول موج در حوزهٔ امواج فرا بنفش است که برای انسان مضر است. از این رو جدار داخلی لامپ مهتابی را با لایه ای از ماده ای به خصوص پر می کنند که امواج فرا بنفش را گرفته و به همان صورت به حالت برانگیخته رفته و آن را به امواج نور مرئی تبدیل می کند. به همین دلیل در لامپ های مهتابی مقدار انرژی تلف شده ــ که معمولاً در لامپ های معمولی به شکل گرماست ــ به حداقل می رسد و تقریباً تمام انرژی مصرفی به نور تبدیل می شود. اما لامپ های سیاه تفاوت اندکی که با لامپ مهتابی دارند در این است که لامپ های سیاه فاقد آن ماده سفید رنگ هستند و تنها از گاز جیوه با شیشه ای به رنگ سیاه درست شده اند. به همین دلیل است که گاهی بعضی از لامپ های سیاه یک نور خفیفی از رنگ بنفش دارند؛ یعنی لامپ های سیاه نور فرابنفش تولید می کنند که این نور فرابنفش به وسیلهٔ موادی که دارای فسفر هستند ـ برای جذب نور فرابنفش ـ جذب می شود و بعضی از مواد در اطراف آن می درخشند. این مواد از قبیل ناخن و مو و … همانند مادهٔ سفید رنگ در جدارهٔ داخلی لامپ مهتابی عمل می کنند و نور فرابنفش را به نور مرئی تبدیل می کنند و نسبت به بقیه بیشتر می درخشند.
ویژگی دیده نشدن رنگ های بلک لایت و امکان مشاهده آن ها فقط در زیر لامپ های نور سیاه، موجب استفاده آن در صنایع مختلف شده است. برخی از این صنایع به شرح زیراند:
• محکمه های قضایی و موارد جنایی و قانونی
• چاپ اسکناس و اوراق بهادار و پیشگیری از جعل
• صنایع سرگرمی و ملزومات جشن ها
• پیداکردن گمشدگان و حیوانات ( ادرار انسان و حیوانات در طیف نور سیاه می درخشد )
• صنایع فرش شویی و نظافت در هتل ها

معنی کلمه نور سیاه در ویکی واژه

نوعی نور نامرئی مثل تابش فرابنفش که در برخورد با مواد فلوئورخشنده (fluorescent) باعث گسیل نور مرئی می‌شود.

جملاتی از کاربرد کلمه نور سیاه

خد و خال این شاهد شنیدی. زلف و چشم و ابروی این شاهد دانی که کدامست؟ دریغا مگر که نور سیاه بر تو، بالای عرش عرضه نکرده‬اند؟! آن نور ابلیس است که از آن زلف، این شاهد عبارت کرده‬اند و نسبت با نور الهی، ظلمت خوانند؛ واگرنه، نوراست. دریغا مگر که ابوالحسن بستی با تو نگفته است، و تو ازو این بیتها نشنیده‬ای؟
دانی که آن نور سیاه چیست؟ «و کان منَ الکافِرین» خلعت او آمده است. شمشیر «فَبِعِزَّتِکَ لَأَغْویِنَّهُم أجمَعین» کشیده است. در ظلمات «فی ظَلُمات البَرِّ و البَحْر» فضولی و خود را بی اختیار کرده است. پاسبان عزت آمده است. دربان حضرت «أعوذ باللّه مِن الشیطان الرَجیم» شده است. دریغا از دست کسی که شاهد را بیند با چنین خد و خال و زلف و ابرو و حسین وار «أنا الحقّ» نگوید؟! باش تا بایزید بسطامی این معنی با تو در میان نهد، و ترا از حقیقت این کار آگاه کند. این بیتها را نیز گوش دار:
بآبی که گیرد زعکس تو نور سیاهی توان کرد از بخت دور
خود آن ماحی آن نور سیاه است که پنداری همان ذات اله است
گشت آنخانه غرق نور سیاه اندرین نکته ایست هین فافهم
دریغا نمی‬‌یارم گفتن که عالمها زیر و زبر شود! سهل بن عبداللّه به بین که چه می‬‌گوید: مصطفی به قالب در کسوت بشریت بر طریق تشبه و تمثل به خلق نمود اگر نه قلب او نور بود، نور با قالب چه نسبت دارد؟ «قَدْجاءَ کُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ». پس اگر او نور نبودی، و قالب بودی «وَتَراهُم یَنْظُروِونَ إِلَیْکَ وَهُم لایُبْصِرُون» خود بیان با خود نداشتی؛ و اگر قالب داشتی چنانکه از آن من و تو باشد چرا سایه نداشتی چنانکه ما داریم «کانَ یَمْشی وَلاظِلَّ لَهُ»؟ ای دوست دانی که چرا او را سایه نبود؟ هرگز آفتاب را سایه دیدی؟ سایه صورت ندارد؛ اما سایه حقیقت دارد. چون آفتاب عزت از عالم عدم، طلوع گردد از عالم وجود، سایه‌ی او آن آمد که «وَسِراجاً مُنیراً». دانستی که محمد سایه‌ی حق آمد؛ و هرگز دانسته‌‬ای که سایه‌ی آفتاب محمد چه آمد؟ دریغا مگر که نور سیاه را بیرون از نقطه‌ی «لا» ندیده‌‬ای تا بدانی که سایه‌ی محمد چه باشد؟ ابوالحسن بستی همین گوید: