نواهی
معنی کلمه نواهی در فرهنگ معین
معنی کلمه نواهی در فرهنگ عمید
معنی کلمه نواهی در فرهنگ فارسی
(صفتاسم ) ۱- جمع ناهیه بمعنی نهی کننده ( المنجد ).۲- جمع نهی بمعنی آنچه که در شرع ممنوع باشد آنچه که شارع از آن نهی فرموده : شکر و سپاس مرموجدی را که از پیشگاه عقل تاپایگاه طبع هر که هست در تحت اوامر و نواهی اوست .
معنی کلمه نواهی در دانشنامه اسلامی
نواهی، جمع نهی، و نهی در لغت به معنای ترک و بازداشتن است، و در اصطلاح، به کلامی گفته می شود که برای بازداشتن شخص از انجام کاری انشا می شود.
نزاع اصولیون در دلالت دنهی
بیشتر اصولی ها معتقدند نهی، در حرمت ظهور دارد، هر چند در این که این حرمت از طریق لفظ یا عقل استفاده می شود اختلاف دارند؛ مشهور معتقدند ماده و صیغه نهی همانند امر، بر طلب دلالت می کند، با این تفاوت که در نهی، طلب به «ترک فعل» و در امر، به «انجام فعل» تعلق گرفته است. برخی دیگر بر این باورند که متعلق طلب، «کَفّ از فعل»، یعنی خودداری از «منهی عنه» در خارج است.مشهور متاخران معتقدند متعلق نهی، زجر و منع از انجام کار است، اما نه زجر تکوینی بلکه زجر اعتباری.
نظر کتاب کفایة الاصول در دلالت نهی
در کتاب «کفایة الاصول» آمده است:«الظاهر ان النهی بمادته و صیغته فی الدلالة علی الطلب مثل الامر بمادته و صیغته، غیر ان متعلق الطلب فی احدهما الوجود و فی الآخر العدم، فیعتبر فیه ما استظهرنا اعتباره فیه بلا تفاوت اصلا. نعم یختص النهی بخلاف و هو اَنّ متعلق الطلب فیه هل هو الکف او مجرد الترک و ان لا یفعل؟ و الظاهر هو الثانی».
عناوین مرتبط
...
[ویکی اهل البیت] نواهی (اصول فقه). مقصود از ماده نهی واژه نهی " یعنی حروف ن، ه، ی " می باشد . نهی در لغت به معنای بازداشتن است . مانند آیات 9 و 10 سوره علق " ارایت الذی ینهی عبدا اذا صلی – آیا دیدی کسی را که بازمی دارد بنده را زمانی که نماز بخواند . نهی در اصطلاح یعنی : مافوق( ناهی ) از مادون( مَنهی ) انجام ندادن عملی را بخواهد
سوالی که مطرح است اینکه، آیا اگر خداوند ما را از عبادتی نهی کرده باشد، در صورت انجام ، آن عبادت انجام شده فاسد و باطل است یا خیر ؟ مثلا خداوند روزه گرفتن در ماه رمضان را واجب نموده ولی ما را از روزه گرفتن در عید فطر نهی نموده است . حال سوال این است که اگر ما در روز عید فطر که خداوند روزه گرفتن در این روز را نهی نموده روزه بگیریم، آیا این روزه باطل است یا خیر؟
جواب : نهی از عبادت چند گونه است که به مهمترین صور آن اشاره میشود: الف : خداوند ما را از کل عبادت نهی کرده باشد (مثلا خداوند ما را از روزه گرفتن در عید فطر و روزه گرفتن در عید قربان نهی کرده و یا زن حایض را از نماز خواندن نهی نموده است ) ب: خداوند ما را از جز و قسمتی از عبادت نهی کرده باشد (مثلا در نماز، از خواندن سوره های سجده دار نهی شده است، زیرا اگر خوانده شود باید سجده کرد و این سجده جزیی را در نماز واجب اضافه می کند) - کل عبادت : مانند کل یک نماز چهار رکعتی ( رکوع + سجود + ... ) - جزء عبادت: مانند رکوع که جزیی از نماز است
در هر دو حالت این عبادت باطل . پس در قسمت الف "یعنی اگر فرد درعید فطر روزه بگیرد و ... " عبادت او باطل است و در قسمت ب " یعنی اگر فردی نمازش را با سوره ای که سجده واجب دارد بخواند "هم عبادت او فاسد و باطل است .
آیا اگر خداوند ما را از معامله ای نهی کرده باشد، در صورت انجام ، آن معامله انجام شده فاسد و باطل است یا خیر ؟ مثلا خداوند انسان ها را از بیع (فروش) قرآن نهی نموده است. حال سوال این است که اگر فردی به فروش قرآن بپردازد، آیا این بیع باطل است یا خیر؟
نهی از معامله چند گونه است:
الف: اگر خداوند انسان را از خود معامله نهی کرده باشد ( نهی از مسبب)
ب: اگر خداوند انسان را از خود معامله نهی نکرده باشد ( نهی از سبب)
معنی کلمه نواهی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه نواهی
نواهی تو فلک را ببسته راه مسیر اومر تو زمین را گشاده پای ذهاب
قوله: وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ ای یجعل اللَّه الرّجس. و قرأ ابو بکر و نجعل بالنون ای نجعل العذاب الالیم. و قیل: الشیطان. و قیل: الغضب و السخط عَلَی الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ دلائله و اوامره و نواهیه.
شرمت بادا ازین تباهی کردن زین ترک اوامر و نواهی کردن
اما این چهار سرهنگ: یکی از آنها که عقل است، وزیر پادشاه است که روح باشد، و هماره در تدبیر آن است که روح از مقتضای صوا بدید او تجاوز ننموده، و انقیاد او امر و نواهی آن را نماید، تا به حسن کفایت و تدبیر آن، امر مملکت را منسق و مضبوط کند و پادشاه را تهیه اسباب سفر عالم قرب، سهل و آسان باشد.
شاهزاده چون در ضمان سعادت به مقر ملک و دولت باز رسید و دیده را به جمال همایون پدر تکحیل داد، آنچه حادث شده شود، باز گفت و شکایت وزیر تقریر کرد. شاه بفرمود تا دستور را بردار کردند و منادی فرمود که این جزای آن کس است که در خدمت ولی نعمت، تقصیر روا دارد و نواهی او را به قدر وسع و امکان، به امتثال استقبال نکند.
و گفت: تقوی را به سه چیز توان دانست. به فرستادن، ومنع کردن، و سخن گفتن. فرستادن دین بود، یعنی آنچه فرستادی دین است. و منع کردن دنیا بود، یعنی مالی که به تو دهند نستانی که دنیا بود. و سخن گفتن در دین و دنیا بود، یعنی از هر دو سرای سخن توان گفت که سخن دینی بود و دنیاوی بود. و دیگر معنی آن است که آنچه فرستادی دین است. یعنی اوامر به جای آوردن و منع کردن دنیا است. یعنی از نواهی دور بودن. و سخن گفتن به هر دو محیط است که به سخن معلوم توان کرد که مرد در این است یا در دنیا.
همش بر آسمان دست اوامر همش بر اختران حکم نواهی
امر او را به جای آوردن اجتناب نواهیش کردن
وای بسا بیضه که در مقام تسلیم بادنی حرکتی از زیر پر و بال قبول ولایت بمی افتد استعداد بیضگی باطل کرده و بمرتبهٔ مرغی نارسیده تا بدان بیضه چه رسد که دولت تسلیم نیافته است و در مقام تسلیم تا بصبر و سکون در تصرّف پر و بال اوامر و نواهی شریعت و طریقت قدم نیفشارده تا بمدت معین در زردهٔ روحانیت مرغ ولایت پیدا آید از دوزخ ظلمانی هستی مرغی نرسد که: «و جزا هم بما صبروا جنهٔ ً و حریراً».
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ چون بیان محرمات و منهیات کرده بود، طاعت خدا و رسول در پس آن داشت، یعنی که فرمان بردار باشید و این اوامر و نواهی بکار دارید، و از محارم بپرهیزید. وَ احْذَرُوا ای احذروا المحارم و المناهی، فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ عن الطاعة فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ فلیس علیه الا البلاغ، و التوفیق و الخذلان الی اللَّه، فان اطعتم و الا فاستحققتم العذاب.