نواقل

معنی کلمه نواقل در لغت نامه دهخدا

نواقل. [ ن َ ق ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ناقلة. رجوع به ناقلة شود. || باجی که از دهی به دهی نقل کنند. || قبایل که از قومی به قومی روند. ( منتهی الارب ). || هر چیزی که کسی یا چیزی را حمل میکند و از جائی به جائی می برد. ( ناظم الاطباء ). وسیله ای که کسی یا چیزی را از جائی به جائی برد. ( فرهنگ فارسی معین ). وسیله ٔنقلیه. || نواقلی. رجوع به نواقلی شود.

معنی کلمه نواقل در فرهنگ معین

(نَ قِ ) [ ع . ] (ص . ) جِ ناقله .

معنی کلمه نواقل در فرهنگ عمید

= ناقله

معنی کلمه نواقل در فرهنگ فارسی

جمع ناقله
( صفت ) جمع ناقله وسیلهای که کسی یا چیزی را از جایی بجایی برد.

معنی کلمه نواقل در ویکی واژه

جِ ناقله.

جملاتی از کاربرد کلمه نواقل

سیدرضا فیروزآبادی نماینده شهر ری مخالف دیگر بود که گفت: «البته ما باید پاس حقوق کسانی که خدمت به این مملکت کرده‌اند داشته باشیم اما نه به این ترتیب که مالیات نواقل را در مشهد به آن ترتیب سختی از هر بیچاره که یک بار سوخت می‌آورد، پنجاه شاهی بگیرند و آن مهم به مصرف دولت برسد یا نرسد. آن وقت ده یا بیست هزار تومان آن را خرج مقبره نادر کنیم در صورتی که تمام ادارات ما کار نمی‌کنند و اگر هم کار بکنند، چون حقوق مرتب به آنها نمی‌رسد مثل این است که مسئولیت ندارند و باید مملکت به این شکل باشد و آن وقت بیست هزار تومان یا سی هزار تومان خرج مقبره نادر بکنیم. بنده به عقیده خودم این را اول خیانت به این مملکت و ملت می‌دانم».
ز شهر چین همی گیری جبایه ز ملک روم بستانی نواقل