نوافل
معنی کلمه نوافل در فرهنگ معین
معنی کلمه نوافل در فرهنگ عمید
معنی کلمه نوافل در فرهنگ فارسی
(اسم صفت ) جمع نافله نمازهای سنت که واجب نباشدنمازهای مستحب .
معنی کلمه نوافل در دانشنامه اسلامی
معنی کلمه نوافل در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه نوافل
در نوشتههای اولیه باب، بر ضرورت پیروی پیروان او از دستورهای دین اسلام -حتّی در مستحبات و نوافل- تأکید شده بود و شواهدی وجود دارد که بابیها، به همان اندازه که بَعدتر مشهور به ردّ دین اسلام شدند، در این دوره معروف به پایبندی کامل به سنّتهای اسلامی بودند. با این حال عناصری در ادعای باب - به عنوان مدعی مأمور رسمی خدا- وجود داشت که این موضع محافظه کارانه باب را تهدید میکرد. به نظر میرسد طاهره پیش از حتّی خود باب به مفهوم قدرت بالا دستی باب در امور مذهبی دست یافته بود و آن را با ایدههایی که از شیخیه نشأت گرفته بودند پیوند داد. قرةالعین، شاید نیروی محرکه رویدادهای بدشت در سال ۱۸۴۸ میلادی بود.
رسید تا در دهلی نوافل سخن من کجاست خسرو تا بشنود مقالت شیرین
گر نافله فرض نیست از چه بر جود تو فرض شد نوافل
چه در فرایض چه در نوافل ز مهر آن شه مباش غافل چرا که دارد ولای او را بهر عبادت خدا مقدم
برخاستم و نماز را بیاراستم با جمع قوافل فرایض و نوافل بگزاردم و روی بترتیب کار و تعبیه و تدبیر کارزار آوردم، یکی سنان رومی میزدود و دیگری عنان عقیلی می گشود، چون تنگ بر تازیان ننگ کردیم و رای و عزم جنگ نمودیم.
باید که بنده را به آخر روز وقت خفتن ساعتی باشد که با نفس خویش حساب کند جمله روز را تا سرمایه از سود و زیان جدا شود. و سرمایه فرایض است و سود نوافل و زیان معاصی. و چنان که با شریک مکاس کند تا بر وی غش نرود، باید که با نفس خویش احتیاط بیش کند که نفس را طرّار و مکار بسیار حیلت است. غرض خویش به طاعت بر تو شمرده تا پنداری که آن سود است و باشد که زیان باشد. بلکه در همه مباحات باید که حساب باز خواهد که چرا کردی؟ پس اگر تابان بیند بر نفس خویش بر وی تابان افکند و غرامت از وی طلب کند.
وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و کارهای نیک کردند، نمازهای فریضه گزاردند، و روزه ماه رمضان داشتند، و زکاة از مال بیرون کردند، و نوافل عبادات چندانک توانستند بجای آوردند. عثمان عفان گفت «عمل صالح اخلاص است در اعمال بدلیل قوله «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً» ای خالصا و المنافق المرائی لا یکون عمله صالحا و گفتهاند اداء امانت است بدلیل قوله «وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً» ای امینا. و گفتهاند لزوم توبه است بدلیل قوله وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِینَ ای تائبین و گفتهاند اداء نماز فریضه است که گفت وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ ای المصلّین معاذ جبل گفت عمل صالح آنست که چهار چیز در وی موجود بود علم، و نیت، و صبر، و اخلاص. سهل تستری گفت عمل صالح آنست که موافق سنت است و اعمال مبتدعان در تحت آیت نشود که آن موافق سنت نیست.
و در جمله چون پیش از نماز ذکر حق تعالی بر دل غالب نبود، در نماز حاضر نیاید و اندیشه که راه یافت، بدان که در نماز شود دل خالی نشود و هرکه نماز خواهد با حضور دل، باید که بیرون نماز دل را علاج کرده باشد و خالی کرده و این بدان بود که مشغله های دنیا از خود دور کرده باشد و به قدر حاجت از دنیا قناعت کرده باشد و مقصود وی نیز از آن قدر فراغت عبادت بود چون چنین نبود، دل حاضر نبود، الا در بعضی از نماز، باید که در نوافل می افزاید، و دل حاضر می کند تا به قدر چهار رکعت مثلا دل حاضر شود: که نوافل جبر آن فرایض است.
شهان در واجبات آرند تأخیر تو نگذاری ز کف هرگز نوافل
شهرت ابن طفیل بیشتر به دلیل کتاب فلسفیش به نام حی بن یقظان میباشد که در اوضاع و احوالی که گفته شد نوشته شد. در این کتاب بعد از بیان یک مقدمه که نشات فلسفه در غرب اسلامی را بیان میکند، به بیان فلسفهٔ نوافلاطونی خود در مقام یک افسانه میپردازد. رساله حی بن یقظان مهمترین اثریست که اندیشههای ابن طفیل را میتوان درآن یافت.
دوران صوری از اواسط سدهٔ ۲۰ میلادی آغاز شد و بر روی اجزای بنیادی هنر و کارهای هنری تمرکز میکرد مانند رنگ، شکل، بافت، خطها و … در این دوران توجه بر روی مواد اولیه و فضایی بود که کار هنری ایجاد میکرد. باوهاوس در این زمینه بسیار شناخته شدهاست. در این حالت هنر برپایهٔ منطق، ریاضیات و فلسفه نوافلاطونی است که البته در آن دوران بسیار فراگیر بود.
هر که او را شناسد در همه حال او را یاد کند و ز همه یادها جز یاد او اعراض کند، هر که او را داند پیوسته ذاکر او بود و بر اداء فرایض و نوافل مواظب بود، و قدم خود را بگذارد، حقوق او مطالب بود، و هر که در همه عمر یک طرفة العین روی از ذکر حق بگرداند و بذکر خلق آرد مخدّره معرفت روی از وی بپوشد که هرگز از آن جمال بهره نیابد. هذا لمن اعرض عن ذکره فی جمیع عمره طرفة عین فکیف حال من لم یقبل علی ذکر الحق فی جمیع عمره طرفة عین.