نواد. [ ن َ ] ( اِ ) سوراخی را گویند مانند مخزنی به جهت پنهان کردن چیزها. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). || به معنی زیان هم هست که به عربی نقصان گویند، و به معنی زبان هم به نظر آمده است که عربان ، لسان خوانند، و ظاهراً در این دو معنی تصحیف خوانی شده باشد. ( از برهان قاطع ). نواد که در برهان [ قاطع ] آمده لفظ مجعول و غلط است. ( یادداشت مؤلف ). از برساخته های دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 شود. نواد. [ ن ُ ] ( ع مص ) نودان.( منتهی الارب ). به هر سو خمیدن از خواب. ( آنندراج ). نَوْد. ( از اقرب الموارد ). نیز رجوع به نَوْد شود.
معنی کلمه نواد در فرهنگ فارسی
نودان . به هر سو خمیدن از خواب .
جملاتی از کاربرد کلمه نواد
حالهای کاملانی کان ورای قالهاست شرمسار از فر و تاب آن نوادر قالها
بنهاده به خویش بیترتیب لقب خانوادههای نجیب
پیر و جوان شدند طلبکار قتل خویش آن خانواده را چو به مقتل گذر فتاد
نهال او را از نکته و نوادر برگ درخت او را از حکمت و معانی بار
دیوان توست یا که پس از کشتگان جنگ رختی به خانوادهٔ سرباز میدهند
زمانه چار دیوار عناصر حلی بربسته ز انواع نوادر
رشحهٔ فیضش کشد زر ز مسامات ارض تا با بد مشنواد بوی بهار این خزان
تا بصد سال دگر زین همه خلقان جهان از نوادر بود ارزنده بماند یک کس
ای تو جویای نوادر داستان هم فسانهٔ عشقبازان را بخوان