نواختی

معنی کلمه نواختی در فرهنگستان زبان و ادب

{tonal} [زبان شناسی] مربوط به نواخت

جملاتی از کاربرد کلمه نواختی

همی نواختی آن لعبت بدیع که هست زبانش هشت ولیکن به لحن موسیقار
گهی سرمست می‌دادی شرابی گهی بنواختی خوش خوش ربابی
خلق را از لطف خود بنواختی مال پیش مردمان انداختی
ای مسکین که قدر این نعمت نمی‌دانی، هر کجا در عالم نواختی است و شرفی در کنار تو نهادند، و تو از آن بی‌خبر، اسلام که از همه ملتها برتر است و بهتر دین تو آمد، قرآن که از همه کتابها عزیزتر است کتاب تو. مصطفی که سید ولد آدم است و چشم و چراغ مملکت، و پیشرو جهانیان در قیامت رسول تو، کعبه که شریفترین بقعهاست قبله تو، ماه رمضان که از همه ماهها فاضلتر است و شریفتر ماه تو و موسم معاملت تو، ماهی که در آن ماه معاصی مغفور و شیاطین مقهور بهشت درو آراسته، و درها گشاده و درهای دوزخ درو بسته، و بازار مفسدان درو شکسته، و اعمال مطیعان باخلاص پیوسته، و گناهان گذشته و آلودگی نبشته در آن سوخته.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا این باز مرهمی دیگر است و نواختی دیگر! نداء فضیلت، و خطاب کرامت، و رهی را گواهی دادن بایمان و طاعت. اصْبِرُوا خطاب با نفس است، صابِرُوا با دل است، «رابطوا» با جان است. نفس را میگوید: بر طاعت و خدمت صبر کن. دل را میگوید: بر بلا و شدّت صبر کن. جان را میگوید: با سوز شوق و درد مهر صبر کن، و اللَّه هو الصّبور.
به‌طور کلی، متون برجای‌مانده از آلمانی بالای باستان طیف گسترده‌ای را از گوناگونی گویشی با یکنواختی نوشتاری بسیار کم نشان می‌دهند. سنت نوشتاری آلمانی بالای باستان در آغاز بیشتر به دلیل ترجمهٔ آثار لاتین به زبان‌های محلی در صومعه‌ها و کتابت‌خانه‌ها تداوم یافت. در نتیجه، نوشته‌های برجای‌مانده با گویش‌های منطقه‌ای بسیار متفاوت نوشته شده‌اند و از نفوذ لاتین قابل توجهی، به ویژه در واژگان، برخوردار هستند. در این مرحله صومعه‌ها، جایی که بیشتر آثار نوشتاری تولید می‌شدند، تحت سلطهٔ لاتین بودند و از آلمانی فقط گاهی در نوشتن رسمی و کلیسایی استفاده می‌شد.
بگفتا: که چونم تو بنواختی ابا جامه و زر روان ساختی
همچو عطار از جهان بردیم دست تا نوای درد تو بنواختیم
یگانگی نوع انسان به معنای تحمیل یکنواختی نیست و آثار بهائی بر اصل وحدت در عین تنوع تأکید می‌نمایند. در آئین بهائی تنوع قومی، فرهنگی، فکری و … ارزشمند محسوب می‌شود و ارج نهاده می‌شود. عبدالبهاء جامعهٔ انسانی را به باغی با گل‌های مختلف تشبیه می‌کند که تنوع و تفاوت رنگ‌ها باعث زیبایی و جلوهٔ بیشتر آن می‌شود.
خاک سیه ز قهر او پای بپای می رود وقتی ارش نواختی با زر سرخ سر بسر
قوله: «إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیی‌ وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی‌» بر ذوق ارباب معرفت و جوانمردان طریقت این دو آیت اشارت بدو گروه است: گروهی که صفت انتقام درگاه عزت ذی الجلال بایشان روی نماید تا بحکم قهر پرده تجمل از روی کار ایشان بردارند و نقاب حشمت از روی جاه ایشان فرو گشایند و رقم مهجوری بر حاشیه وقت ایشان کشند و قبله رد همه عالم گردانند، گهی در چنک قبض اسیر تحیر گشته، گهی از بیم قهر عین فزع شده، نه نواختی که دل را زندگی دهد، نه زهری که نفس باو کشته شود، «لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیی‌» نه روی آنکه باز گردد، نه زهره آن که فرا پیش شود، بزبان بیچارگی از سر درماندگی گوید:
وقتی که ما تست وکسلر کودکان یا هالستید را پانصد بار اجرا می‌کنیم، تجربه‌مان ممکن است شکستن یکنواختی اجرای تست را تسهیل کند. همچنین زمانی که عجله داریم ممکن است بخواهیم ساختار را خلاصه و کوتاه کنیم و نهایتاً فرض می‌کنیم مراجع آن چیزی را ارائه می‌کند که ما انتظار داریم.
بیاد دار و فرامش مکن که سنگی سخت نواختی بسر داد و دانش و فرهنگ