نه‌گوی

معنی کلمه نه‌گوی در فرهنگ فارسی

( نه گو ی ) ( اسم ) نه فلک .

معنی کلمه نه‌گوی در فرهنگستان زبان و ادب

{nine ball, nine-ball pool} [ورزش] نوعی گوی میزک که با نه گوی رنگی، که از یک تا نُه شماره گذاری شده اند، بازی می شود

معنی کلمه نه‌گوی در ویکی واژه

نوعی گوی‌میزک که با نه گوی رنگی، که از یک تا نُه شماره‌گذاری شده‌اند، بازی می‌شود.

جملاتی از کاربرد کلمه نه‌گوی

شاها خدای من داند که روز و شب شکرانه‌گویمت هر دم هزار بار
گوش‌ها تا در حجاب پرده غفلت شدند بر لب افسانه‌گویان شد گره افسانه‌ها
به خاموشی سر هر مو زبانی‌ست ز حیرت جوهر آیینه‌گویاست
اندر دل من ترانه‌گویان شده‌ای واندر سر من چو باده رقصان شده‌ای
روز و شب افسانه‌جویانی تو چست جزو جزو تو فسانه‌گوی تست
از عشق ازل ترانه‌گویان گشتی وز حیرت عشق گول و نادان گشتی
زاهد بودم ترانه‌گویم کردی سر فتنهٔ بزم و باده‌خویم کردی
مصلحت را صد هزار افسانه‌گوید با رقیب خوابش‌‌آید خودز وصل‌دوست‌گردد کامیاب
ورنه‌گویم که آن فلان ذکرست وان فلان مقعد پر از بادت
درهم آمیختیم خنداخند من و چون من فسانه‌گویی چند