نهیه

معنی کلمه نهیه در فرهنگ معین

(نُ یَ یا یِ ) [ ع . نهیة ] (اِ. ) عقل ، خرد. ج . نهی .

معنی کلمه نهیه در فرهنگ عمید

۱. منع، بازداشت.
۲. پایان چیزی.
۳. عقل، خرد.

معنی کلمه نهیه در فرهنگ فارسی

( اسم ) عقل خرد : جمع : نهی

معنی کلمه نهیه در ویکی واژه

نهیة
عقل، خرد.
نهی.

جملاتی از کاربرد کلمه نهیه

در یکی گفته که امر و نهیهاست بهر کردن نیست شرح عجز ماست
قوله: أَ فَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَماً اینجا قول مضمر است، یعنی: قل لأهل مکّة: أ فغیر اللَّه ابتغی حکما قاضیا بینی و بینکم؟ معنی آنست که: اهل مکّه را گوی: هیچ کس را روا باشد که از حکم اللَّه برگردد، و آن را نپسندد، و بدان رضا ندهد؟ یا هیچ کس دانید که حکم وی برابر حکم اللَّه آید، تا با حکم وی گردیم در آنچه میان من و شما است؟ کلبی گفت: یعنی اطلب ربا اعبد، چنان که جای دیگر گفت: أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا؟! جای دیگر گفت: «أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ»؟! مقاتل گفت: ا فغیر اللَّه ابتغی حکما فی نزول العذاب؟! وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ ای القرآن مفصّلا مبیّنا فیه امره و نهیه.
شیخ الاسلام گفت، که سید بوالمعالی زید عمری گفت: کی عبدالواحد سیاری بمرو سرای خود بر صوفیان وقف کرد، سبب آن بود کی دعوتی کرد صوفیانرا رقص می‌کردند یکی در رقص در هوا برشد و ناپدید شد و هرگز پدید نامد مات عبدالواحد سنة خمس و سبعین و ثلثمائه. عبدالواحد سیاری گوید: که خال مرا گفتند بوالعباس سیاری: گه به چه چیز، مرید نفس خود را ریاضت دهد و چون کند؟ گفت: ورامرها صبر کند و بگذارد و از نهیها بپرهیزد، و صحبت با نیکان کند و خدمت رفیقان کند، و با درویشان نشیند، والمرء حیث وضع نفسه. ثم تمثل و انشاء یقول: