نهنبن

معنی کلمه نهنبن در لغت نامه دهخدا

نهنبن. [ ن ُ هُم ْ ب َ / ن ُ هَم ْ ب َ / ن َ هُم ْ ب َ /ن ِ هَم ْ ب ِ ] ( اِ ) سر دیگ و کوزه ها و تنور بود. ( لغت فرس اسدی ص 391 ). سر دیگ و تنور باشد. ( اوبهی ). سرپوش دیگ. ( غیاث اللغات ) ( فرهنگ خطی ). سر دیگ و تنور و اوانی ها بود. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). غطاء. ( دهار ). سرپوش دیگ و طبق وسرپوش تنور. ( برهان قاطع ). نهنبان. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( رشیدی ) ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) :
بگشای راز عشق و نهفته مدار عشق
از می چه فایده ست به زیر نهنبنا.کسائی ( از لغت فرس ).دوستی این جهان نهنبن دلهاست
از دل خود بفکن این سیاه نهنبن.ناصرخسرو.چو جان در تن خرد در دل نهانست
به آمختن ز دل برکن نهنبن.ناصرخسرو.تا خامشند مطبخیان ضمیرشان
بر دیگ گنده گشته تو گوئی نهنبنند.سنائی.از جوش نشو دیگ نما تا فرونشست
از دود تیره بر سر گیتی نهنبن است.انوری.طوفانم از تنور برآمد چه سود از آنک
دامن چو پیرزن به نهنبن درآورم.خاقانی.همه چون دیگ بی سر زاده اول
کنون سر یافته یعنی نهنبن.خاقانی.به ار پای ازاین پایه بیرون نهم
نهنبن بر این دیگ پرخون نهم.نظامی.بسا جانا که همچون نیل در تن
همی جوشد در این نیلی نهنبن.عطار.|| نهنبن زانو؛ کاسه زانو. ( یادداشت مؤلف ) : و جراحت که بر پیش زانو افتد نزدیک نهنبن زانو خطرناک بود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). شکستگی زانو بیشتر نهنبن زانو راافتد و شکستن وی آن است که کوفته شود یا شکافته شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). اگر این نهنبن بر این شکل برسر آن بند گشاد نبودی اندر این نشستن ها و حرکت ها ازهم بیوفتادی و اگر این نهنبن صلب و خشک بودی سر استخوانها را بکوفتی و از آسیبها بزودی شکسته شدی. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

معنی کلمه نهنبن در فرهنگ معین

(نَ هَ بَ ) (اِ. ) درپوش ، سرپوش .

معنی کلمه نهنبن در فرهنگ عمید

۱. سرپوش دیگ، کوزه، تنور، و مانندِ آن: بگشای راز عشق و نهفته مدار عشق / از می چه فایده که به زیر نهنبن است (کسائی: لغت فرس: نهبنن )، دوستی این جهان نهنبن دل هاست / از دل خود بفکن این سیاه نهنبن (ناصرخسرو: ۱۶۹ ).
۲. سر کوزه.
۳. سر دیگ.
۴. سر تنور.

معنی کلمه نهنبن در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - سر پوش دیگ و مانند آن : (( کذلک یطبع ا... عی قلوب الذین لا یعلمون همچنانک نهنبنی نهاد بر دلهای آن کافران تا در نیافتند پیغامهای خدایرا... ) ) ۲ - طبق تنور و مانند آن سر تنور . ۳ - سر کوزه و مانند آن : (( بگشای راز عشق و نهفته مدار عشق از می چه فایده که بزیر نهنبین است ? ) ) ( کسائی . لفا اق. ۳۹۱ )

معنی کلمه نهنبن در ویکی واژه

درپوش، سرپوش.

جملاتی از کاربرد کلمه نهنبن

پسوند ن در پایان واژه پوشَن همان است که در پایان واژگان سوزن، هاون، نهنبن، انجمن، روزن، میهن، پرویزن، چمن و واژه نوساخته تاون نیز دیده می‌شود و پسوندی است که با آن اسم و بویژه اسم ابزار می‌سازند.
چون ترا زرین نهنبن هست مرگ دیگ را سر برگرفتن نیست برگ
زهی خوش طعم دیگ چرب روغن که از مرگش بوَد زرّین نهنبن
برو ای دل چو دیگی چند جوشی‌‌؟ نهنبن ساز خود را از خموشی
دوستی این جهان نهنبن دلهاست از دل خود بفگن این سیاه نهنبن
بدیگ نعیم وی فلک را نهنبنی
از جوش نشو دیگ نما تا فرو نشست از دود تیره بر سر گیتی نهنبنست
هر یکی مر مرا نشاندندی گرد بر گرد آن نهنبن خویش
همه چون دیگ بی‌سر زاده اول کنون سر یافته یعنی نهنبن
نی نی غلطم ز روی صورت این هست تنور و آن نهنبن
مرگ را زرین نهنبن مینهند مردنت آسایش تن مینهند