ننوشته

معنی کلمه ننوشته در لغت نامه دهخدا

ننوشته. [ ن َ ن ِ وِ ت َ / ت ِ / ن َن ْ وِ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) نانوشته. مقابل نوشته. رجوع به نوشته شود :
هواخواه توام جانا و می دانم که می دانی
که هم نادیده می بینی و هم ننوشته می خوانی.حافظ.

معنی کلمه ننوشته در فرهنگ فارسی

نانوشته . مقابل نوشته .

جملاتی از کاربرد کلمه ننوشته

پوشیده درج چرخ دانان ننوشته درج دهر خوانان
هر چه ننوشته ام از کوتهی مضمون پرس شکوه هجر ز طومار شکایت بیش است
پس از برگزاری چند اجرا در اروپا گروه به استودیو فریدمن برگشت تا کار بر روی پنجمین آلبوم خود را شروع کند، در این دوره استیون ویلسون، خواننده و آهنگساز گروه پورکیوپاین تری، به عنوان تهیه‌کننده در کنار گروه بود. گروه با تکیه و کار بر روی قطعاتی که از فصول ضبط آلبوم قبلشان داشتند و کمترین تمرین؛ وارد استودیوی ضبط شدند و در آن زمان هیچ شعری هم برای آهنگ‌ها ننوشته بودند. اکرفلت این دوره را دشوار یاد می‌کند هرچند احساس خوبی به آن دارد و آن را در حقیقت حاصل تلاش می‌داند.
هرکه خواهد شبهه‌ای از هستی ما واکشد نامهٔ بی‌مطلب ننوشته عنوانیم ما
ننوشته سلام ایدل بهر چه کشی خود را بگذار که حرفی چند از خامه برون آید
این مبارک را گفتند: تا کی خواهی نوشت؟ گفت: شاید سخنی بود که مرا سود دهد و هنوزش ننوشته باشم.
نروید از زمین شاخ گیایی که ننوشته‌ست بر برگش دوایی
هر چه میکردی صوابست، اینکه پیش اوحدی نامه‌ای ننوشته‌ای هرگز، خطا می‌کرده‌ای
سطری ز تو جز آیت رحمت ننوشته است تاری ز تو جز دولت باقی نتنید است
جز کاتب قدرت که رخت را ز خط آراست کس خط ننوشته است به روی قمر از مو
سکوت من سخن چین از حدیثم بیشتر داند بجانان می فرستم نامه ننوشته سر بسته