نمید. [ ن َ ] ( ن مف )نم کشیده. ( ناظم الاطباء ). نمیده. چیزی نم دیده. ( از جهانگیری ) ( از رشیدی ). رجوع به نمیده شود. || ( اِمص ) حاصل مصدر از نمیدن است. ( ناظم الاطباء ). نمید. [ ن ُ ] ( ص مرکب ) مخفف ناامید است. ( برهان قاطع ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از جهانگیری ). مأیوس. قانط. آیس. خائب. ناامیدوار. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نومید شود : به دوری ز خویشانت آرد نوید نمایَدْت طبع و نشاند نمید.اسدی.ای خردمند نکته ای بشنو وز عطای خدا نمید مشو.سنائی.قهرش ادریس را نداده نوید لطفش ابلیس را نکرده نمید.سنائی.|| بدکار و بیچاره. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه نمید در فرهنگ معین
(نُ ) (ص . ) ناامید، مأیوس .
معنی کلمه نمید در فرهنگ عمید
= ناامید: مهرش ادریس را بداده نوید / لطفش ابلیس را نکرده نمید (سنائی: ۶۰ ).
معنی کلمه نمید در ویکی واژه
ناامید، مأیوس.
جملاتی از کاربرد کلمه نمید
بیمهر حیدرت بجنان ره نمیدهند بالله کلید باب جنان مهر حیدر است
یادگیر این قصهٔ جانسوز ازو گر نمیدانی وفا آموز ازو
شد اوقاتم همه بیهوده صرف هیچ تا امروز نمیدانم چه خواهد شد ازین پس روزگار من
نمیدانم که دردم را سبب چیست؟ همی دانم که: درمانم تویی بس
ناشری که با آن کار میکردیم نسبت به زمانی که برای اولین بار آن قرارداد بستیم خیلی فرق کرده. وقتی خودتون رو در دست افرادی بگذارید که اهمیتی به کارتان نمیدن همه چیز تبدیل به تجارت میشه و این اتفاقی بود که برای ما افتاد.
وَ کَذلِکَ جَعَلْنا و همچنین کردیم فِی کُلِّ قَرْیَةٍ در هر شهری أَکابِرَ مهینان آن در مال و در نام مُجْرِمِیها بدان و بدکاران ایشان لِیَمْکُرُوا فِیها خواستیم تا ایشان در آن بد کنند و بد سازند وَ ما یَمْکُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ و نمیسازند آن بدها مگر بخویشتن وَ ما یَشْعُرُونَ (۱۲۳) و نمیدانند.
و بآدم آنچه را که نمیداست تعلیم داد(۵)
ای گشته نهان از من پیدات همی جویم جای تو نمیدانم هرجات همی جویم
نمیدانم چه گویم چون کنم با درد بیدرمان زبان و دستم از گفتار و از کردار افتاده
دوای دردمندان را شفا شد نمیدانم که در پرده چرا شد
یار ما را نیست با دلهای ویران رحمتی یا نمیداند که ما را دل خراب است آنچنان
گر بود کاریت بیم کشتن است تو نمیدانی کایاز آن من است