نمکین

نمکین

معنی کلمه نمکین در لغت نامه دهخدا

نمکین. [ ن َ م َ ] ( ص نسبی ) نمکی. نمک دار. نمک زده. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). شور. || خوشگل. ملیح. زیبا. خوشایند. ( ناظم الاطباء ). ملیح. ملیحه. مطبوع :
نگار من چو درآید به خنده نمکین
نمک زیاده کند بر جراحت ریشان.؟|| ظریف و لطیفه گو. ( ناظم الاطباء ). || دراصطلاح به معنی مسخره آید. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). به طعنه مردم لوس و بی مزه را گویند.

معنی کلمه نمکین در فرهنگ معین

(نَ مَ ) (ص نسب . ) ۱ - شور، نمک زده . ۲ - ملیح ، زیبا.

معنی کلمه نمکین در فرهنگ فارسی

بانمک، نمکدار، ملیح، زیبا، منسوب به نمک
(صفت ) منسوب به نمک:۱- نمک زدهنمکدار. ۲- شخص با ملاحتملیح : جدی ( دلالت کند بر ) راست قد... و سبکرو و نمکین . ۳ - ادا واطوار و حرکات ملیح : نگار من چو دراید بخنده نمکین نمک زیاده کند بر جراحت ریشان . ( گلستان .فروغی . ۱۳۳ )

معنی کلمه نمکین در دانشنامه عمومی

نمکین (فیلم). نمکین یا شور ( به هندی: Namkeen ) و ( به انگلیسی: Salty ) فیلمی هندی محصول سال ۱۹۸۱ و به کارگردانی گلزار است. در این فیلم بازیگرانی همچون سانجیو کومار، شارمیلا تاگور، شبانه اعظمی و وحیده رحمان ایفای نقش کرده اند.

جملاتی از کاربرد کلمه نمکین

بر دل ریش چه شیرین نمکی می‌پاشید در حدیث نمکین جنبش آن لعل ملیح
سخن من نمکین است برت می آرم می برم زیره به کرمان به نمکسار نمک
آنکه از دیدن لعل نمکینش جویا نشد از دست در این دایره جز خاتم نیست
حسن نمکینِ سخنم ساخته مجنون لیلیِّ عرب زاده و شیرین عجم را
ز بعد کعبه «نظیری » زیارت ما کن که دلبری نمکین است در مدینه ما
مؤلف این کتاب ابوالقاسم نمکین حسینی و تاریخ نگارش آن ۳ شعبان ۱۰۰۶ است.
آینهٔ حسن و عشق روی برویند شوری بختم از آن لب نمکین است
تا شفقی کرده ای رخ نمکین را گل عرق آلود شرم کرده جبین را
گاه رزم و بزم تو نمکین کوه و جوش بحر موم نزد آتش است و برف پیش آفتاب
چو پسته نمکین را بخنده بگشائی نباتت از لب شکّر فشان فرو ریزد
دختر رز که بود چون زن بی مهر، حرام من به عقد نمکین از چه حلالش نکنم؟