معنی کلمه نمچ در لغت نامه دهخدا
سنگ بی نمچ و آب بی زایش
همچو نادان بود به آرایش.عنصری ( از لغت فرس ).بدان رسیده ایادی شیخ ابواسحاق
که چشم ابر بود دایم از صبا پرنمچ.شمس فخری.
نمچ. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش ساردوئیه ٔشهرستان جیرفت ، در 3هزارگزی شمال ساردوئیه واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و حبوبات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین ده از طایفه مهنی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).