نمل

معنی کلمه نمل در لغت نامه دهخدا

نمل. [ ن َ ] ( ع اِ ) مورچه. ( منتهی الارب ). نملان. ( مهذب الاسماء ). مور. ( غیاث اللغات ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). ج ، نِمال. واحده : نملة. ( متن اللغة ): هم کالنمل کثیرة؛ تعداد ایشان بسیار زیاد است. ( از منتهی الارب ).
- رقیةالنمل ؛از لغزهای اعراب است. ( از منتهی الارب ). یعنی تعویذ مور و مراد آن است که زن باید به هر قسم آرایش خود را بیاراید مگر عصیان نکند شوی را. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).
|| ریش پهلو و دمیدگی آبله های خرد که با اندکی آماسیدگی پوست بر اندام آید از التهاب و احتراق پس همچون مورچه در اطراف سرایت کند و فراخ گردد و آن را اطبا ذباب خوانند و سبب آن صفراء حاده است. ( منتهی الارب ). نام مرضی است که دانه های خرد بر اندام ظاهر شوند. ( غیاث اللغات ). قرحه هائی درپهلو. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نملة شود. || ( مص ) سخن چینی نمودن. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ). || بالا رفتن بر درخت. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نَمَل شود.
نمل. [ ن َ م َ ] ( ع مص ) به خواب شدن دست کسی و سست گردیدن.( از منتهی الارب ). خدر شدن و خواب رفتن دست. ( از اقرب الموارد ). || برآمدن بر درخت. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) سبکی. شتاب زدگی. نملان. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
نمل. [ ن َ م ُ ] ( ع اِ ) نَمْل. مورچه. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).
نمل. [ ن َ م ِ ] ( ع ص ) سخن چین. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ). نمام. ( اقرب الموارد ). ج ، انمال. || فرس نمل ؛ اسب که به یک جا نایستد، و کذا: فرس نمل القوائم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آنکه آرام نگیرد بر یک جا. ( مهذب الاسماء ). || رجل نمل الاصابع؛ مردی که هرچیز را بیند همان سازد. فرد ماهر در هر کار. ( منتهی الارب )؛ مرد چابک دست و چالاک پنجه ای که به محض دیدن چیزی نظیرش را بسازد. ( از اقرب الموارد ). || کودک نوزاد که به دست وی مورچه نهند، بدین عقیده که با هوش و فراست شود. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || مکان نمل ؛ جای پرمورچه. جای مورچه ناک. ( از اقرب الموارد ).
نمل. [ ن َ ] ( اِخ ) ( الَ... ) سوره بیست وهفتم است از قرآن و آن مکیه و مشتمل بر نودوسه آیت است ، پس از سورةالشعراء و پیش از سورةالقصص.

معنی کلمه نمل در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (اِ. ) مورچه . ج . نمال .

معنی کلمه نمل در فرهنگ عمید

۱. بیست وهفتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۳ آیه، طاسین، سلیمان.
۲. (زیست شناسی ) [قدیمی] مورچه.

معنی کلمه نمل در فرهنگ فارسی

مورچه، واحدش نمله
( اسم ) مورچه ( واحد آن نمله است ) : الخان خطای کافر روی بایشان نهاد با عدد رمل و نمل و خیل عراق سی چهل هزار کشته و خسته شدند.
سخن چین . نمام . جمع انمال یا فرس نمل : اسب که به یکجا نایستد یا کودک نوزاد که به دست وی مورچه نهند بدین عقیده که با هوش و با فراست شود ٠

معنی کلمه نمل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَّمْلُ: مورچه
تکرار در قرآن: ۴(بار)
مورچه. دراقرب الموارد گوید: نمله به مذکر و مونث گفته می‏شود . یعنی برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و پرندگان جمع شدند و آنها را از تفرق منع می‏کردند. تا چون به بیابان مورچگان آمدندمورچه‏ای گفت: ای جماعت مورچگان به لانه‏های خود وارد شوید تا سلیمان و لشکریانش شمارا پامال نکنند آنها توجهی به شما ندارند سلیمان از شنیدن کلام مورچه به تعجب شد و لبخند زد. از این آیه چند مطلب بدست می‏آید . 1- مورچگان با هم سخن گویندو مافی الضمیر خویش را به همدیگر بیان می‏دارند«قالَتْ نَمْلَهٌ یاأَیُّهاَالَّنمْلُ...». 2- اگر نملة مونث باشد می‏توان پی برد که ملکه مورچگان همانطور که عهده دار تخم گذاری است بر مورچگان حکومت نیز دارد که دستور دخول به لانه‏ها را صادر کرده است و نیز روشن می‏شود که مورچگان تشکیلات اجتماعی و حکومت دارند. 3- بالاتر از همه اینکه مورچگان انسانها را می‏شناسند زیرا مورچه به مورچگان دیگر گفت: اگر داخل لانه‏ها نشوید سلیمان و لشکریانش شما را پامال می‏کنند پس آن مورچه سلیمان و لشکریانش را می‏شناخته است امروز با آنکه کتابها در باره زندگی مورچگان نوشته‏اند و در شناخت اسرار آن زحمتها کشیده‏اند هنوز به آن پایه نرسیده‏اند که قرآن مجید گفته است. 4- سلیمان «علیه السلام» از سخن مورچه با خبر شده و تبسم و تعجب کرده است. *** انمله: سرانگشت. بقولی بند آخر انگشت. جمع آن انامل و انملات است . چون خلوت کنند از غیظ بر شما سرانگشتان بجوند. در مجمع گفته: اصل آن از نمل است سرانگشت تشبیه شده به مورچه در کوچکی و حرکت. نمل (بروزن کتف) سخن چین را گویند که اقوال را در پنهانی از این به آن نقل می‏کند مانند مورچه که در پنهانی قوت بسیارنقل می‏کند.

معنی کلمه نمل در ویکی واژه

مورچه.
نمال.

جملاتی از کاربرد کلمه نمل

حَتَّی إِذا أَتَوْا عَلی‌ وادِ النَّمْلِ سلیمان (ع) چون بوادی نمل رسید و باد سخن مورچه از مسافت سه میل بگوش وی رسانید که: یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ سلیمان را خوش آمد سخن آن ملک موران و حسن سیاست وی بر رعیّت خویش و شفقت بردن بر ایشان. آن گه گفت: بیارید این ملک موران را، بیاوردند.
پس چون عقل را برآن حضرت راه نیست رونده بقدم عقل بدان حضرت نتواند رسید الاّ بقدم ذکر «الیه یصعدالکلم الطیّب ذاکر بقدم فاذکرونی بزمام کشتی عشق بدرقهٔ متابعت و دلالت جبرئیل عقل تا بسدرهٔ المنتهی روحانیّت برود که ساحل بحر عالم جبروتست و منتهای عالم معقول. جبرئیل عقل را خطاب رسد که: «لو دنوت انملهٔ لا حترقت.»
آراس بولوت اینملی سال ۲۰۱۲ وقتی ۲۲ سال داشت با الوین لوینر ارتباط عاشقانه‌ای شروع کرد اما این زندگی کمتر از یک سال به جدایی ختم شد. آراس سپس با جیلان چاپا یک رابطه کوتاه مدت داشت بعد از آن آراس در سال ۲۰۱۵ با بیگه اونال وارد رابطه عاشقانه شد و پس از هفت سال از هم جدا شدند
گاهی ز سلوک عقل چون نسناسیم گاهی ز شبه چو نمله اندر طاسیم
او فعالیت خود را در سال ۲۰۰۹ با حضور به عنوان بازیگر مهمان در یک قسمت از مجموعهٔ تلویزیونی خیابان‌های پشتی آغاز کرد. اینملی، پس از ایفای نقش در ۲–۳ تبلیغات تجاری، توجه کارگردان زینب گونای تان را به خود جلب کرد. او به تمرینات آزمایشی مجموعه تلویزیونی روزی روزگاری دعوت شد و در تمرینات آزمایشی موفق بود. آراس بولوت اینملی شخصیت مته آکارسو را در مجموعهٔ تلویزیونی تلویزیونی روزی روزگاری به تصویر کشید.
فعاقل ما یبل انملة
اما آدم بیضهٔ سیمرغ قاف عزّتست و آن سیمرغ خلیفهٔ من و سلطان شماست پیش بیضهٔ گل مهرهٔ او سجده کنید که: «اسجدوا لآدم.» درین بیضه بچشم حقارت منگرید که درو مرغ «انی اعلم مالا تعلمون» تعبیه است تا هنوز در بیضه است سجدهٔ او غنیمت شمرید که چون از بیضه پرواز کند طیران او در عالم «لی مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرّب » باشد بدست شما جز تحسّر و تحیّر «لودنوت انملهٔ ً لا حترقت» بنماند و ورد وقت شما این بود.
که آنملک است و در ثانی مثال است سیم ملکوت کارواح از کمال است
محمود فکری، عزت جانملکی، منصور پورحیدری، شاهرخ بیانی، علی پروین، احمدرضا عابدزاده، احمد نوراللهی نیز بازیکنانی هستند که ۶ برد را در دربی به عنوان بازیکن تجربه کرده‌اند.
اما نفوس انسانی چون برین مقامات گذر کردن گیرد هر نفسی بحسب استعداد و تأیید ربانی در حق او بمقامی میرسد که مستحق آن بوده است و مرتبتی که در عالم ارواح اهلیت آن داشته است چون: لوامگی و ملهمگی و مطمئنگی دران مقام بند میشود و میگوید «و ما منا الا له مقام معلوم» و فریاد میکند که «لود نوت انمله لاحترقت».
بقلبی هوی کالنمل یا صاح لم یزل تقرض احشائی و یخفی دبیبها
در سال ۵۱۵ قمری، ابن تومرت در تینمل زیر درختی که او و بعضی دیگر از مورخان از آن به نام شجرة الخروب یاد کرده‌اند، از همراهان و نزدیکان خود بیعت گرفت. نخستین بیعت‌کننده عبدالمومن بن علی بود. به دنبال او نه نفر دیگر از یاران نزدیک با وی بیعت کردند. ابن تومرت این ده نفر را که کتب تاریخی در اسامی آنان اندکی اختلاف دارند، عشرة نامید.
و صفات معنوی آن است که خبر مخبر از آن دلالت کند بر معنی زیادت بر ذات باری جل و علا چنانک گوییم او را علم است و قدرت و ارادت و سمع و بصر و حیات و کلام و بقا. پس اگر بصفت عالمی متجلی شود چنانک خضر را بود علیه السلام «وعلمناه من لدنا علما» علوم لدنی پدید آید و اگر بقدرت متجلی شود چنان بود که محمد را بود علیه السلام که بیک مشت خاک لشکری را هزیمت کرد که «و مار میت اذ رمیت ولکن الله رمی» و اگر بصفت مریدی متجلی شود چنان بود که بوعثمان حیری را بود میگفت: «سی سال است تا حق تعالی همه آن میخواهد که ما مامیخواهیم» و اگر بصفت سمیعی متجلی شود چنان بود که سلیمان را بود علیه السلام که آواز مورچه میشنید که «وقالت نمله یا ایها النمل ادخلوا مسا کنکم» و اگر بصفت بصیری متجلی شود چنان بود که مصنف میگوید: بیت
او «سلیمان » و هند وادی نمل گر سپاهش بر آن کنند عبور