معنی کلمه نمرود در لغت نامه دهخدا
نمرود. [ ن ُ / ن َ ] ( اِخ ) ابن کنعان بن کوش. پادشاه اساطیری بابِل است که دعوی خدائی کرد. ابراهیم در عهد او به پیغامبری مبعوث گشت و خلق رابه پرستش خدای یگانه دعوت نمود، و بتهای بابلیان رادرهم شکست. به فرمان نمرود آتشی برافروختند و ابراهیم را در آتش افکندند، اما به خواست خدا آن آتش بر ابراهیم خلیل اﷲ گلستان گشت . گویند نمرود به هوای پرواز به آسمان و به قصد جنگیدن با خدائی که مسکنش را در آسمانها می پنداشت بفرمودتا صندوقی بساختند و بر چهار گوشه فوقانی آن چهار نیزه تعبیه کردند و بر سر هر نیزه ای پاره ای گوشت آویختند، سپس چهار کرکس گرسنه تیزپرواز بر چهار گوشه تحتانی صندوق بستند، نمرود در صندوق نشست و کرکسان به هوای خوردن گوشتها به سوی بالا پرواز کردند و صندوق و نمرود را به آسمان بردند. نمرود چون به هوا برشد تیری در چله کمان نهاد و به اوج آسمان رها کرد که خدای آسمانی را بکشد و خود خدای بی رقیب آسمان و زمین شود. حق تعالی فرشتگان را فرمود که تیر نمرود را به خون آلودند و به زمین افکندند و نمرود پنداشت که خدای آسمان را کشته است و دیگر در خدائی رقیبی ندارد. به تقدیر حق در اوج غرور و قدرت پشه ای مأمور جنگیدن بانمرود شد و در بینی او جای گزید و مغز سرش را بخوردو هلاکش کرد :
اگر کسی بگرفتی به زور و جهد شرف
به عرش بر بنشستی به سرکشی نمرود.ناصرخسرو.شود از تف آن نفس چو نمود
موج دریا چو آتش نمرود.سنائی.فروفکندی از یک خدنگ کرکس پر
چهار کرکس نمرود را گه پرواز.سوزنی.گوئی که دوباره تیر خونین
نمرود به آسمان بینداخت.خاقانی.دست نمرود بین که ناوک کفر
در سپهر مدور اندازد.خاقانی.پیش تیغش کآتش نمرود را ماند ز چرخ
کرکسان پر بر سر خاک هوان افشانده اند.خاقانی.هر آن پشه که برخیزد ز راهش
سر نمرود زیبد بارگاهش.نظامی.چو برداری از رهگذر دودرا
خورد پشه ای مغز نمرود را.نظامی.نه ای خود پیل ور خود پیل گیری