نمامی. [ ن َ می ی / ن ُ ما ] ( ع اِ ) ج ِ نُمّی . رجوع به نُمّی شود. نمامی. [ ن َم ْ ما ] ( حامص ) غمازی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). غمز. سعایت. سخن چینی.
معنی کلمه نمامی در فرهنگ فارسی
سخن چینی غمازی . غمازی . غمز . سعایت . سخن چینی .
معنی کلمه نمامی در ویکی واژه
غمازی. غمز. سعایت. سخنچینی. سپزگی
جملاتی از کاربرد کلمه نمامی
بهجای علم اگر اخلاق بودی درس هر مکتب به عالم بینشان گشتی غرور و حرص و نمامی
چو پرهیزی ز نمامی و غیبت ز سوگند دروغ و میل شهوت
و در خبر است که در بنی اسرائیل قحطی افتاد. موسی (ع) به استقسا شد باران نیامد. وحی آمد به موسی (ع) که من دعای شما کی اجابت نکنم که اندر میان شما نمامی است. گفت آن کیست؟ بارخدایا مرا معلوم کن تا او را بیرون کنم. گفت نمام را دشمن دارم، خود نمامی کنم؟! پس موسی (ع) فرمود تا همه از نمامی توبه کردند و باران آمد.
غیبت و نمامی و حرص و حسد این هر چهار باز بخل و کینه و آنگه طمع بشنو ز من
ششم آن که خود را از آن نپسندد که دیگری را نپسندد و از نمامی وی دیگری را حکایت نکند و بر وی بپوشد و این هر شش واجب است.
موسی (ع) گوید، «مردی را دیدم اندر سایه عرش. پرسیدم که وی کیست؟ گفتند که وی عزیز است نزدیک حق سبحانه و تعالی که او هرگز حسد نکرده است و اندر پدر و مادر عاق نبوده است و نمامی نکرده است».
بدان که نمامی نه همه آن بود که سخن یکی با دیگری بگوید، بلکه هرکه کاری آشکارا کند که کسی از آن رنجور شود وی نمام است، خواه به سخن گیر و خواه به فعل و خواه به چیزی دیگر و خواه به قول آشکار کند یا به اشارت یا به نوشتن بلکه پرده آن چیز برگرفتن که کسی از آن رنجور شود نشاید، مگر آن که کسی خیانت کرده باشد اندر مال کسی پنهان، روا باشد آشکارا کردن. و همچنین هرچه اندر آن زیان مسلمانان خواهد بود.