نم کرده

معنی کلمه نم کرده در لغت نامه دهخدا

نم کرده. [ ن َ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مرطوب. آب زده. || در تداول ، کنایه از مجهز و آماده و منتظر. گویند: همیشه چند نفر نم کرده دارد؛ همیشه چند تن در انتظار و به فرمان اویند.

معنی کلمه نم کرده در فرهنگ معین

(نَ. کَ دِ ) (ص مف . ) ۱ - رطوبت کشیده ، اندکی آب زده . ۲ - (کن . ) (عا. ) رفیقه ، معشوقه .

معنی کلمه نم کرده در فرهنگ فارسی

۱- رطوبت رسانیده اندکی آب زده . ۲- رفیقه معشوقه .یانم کردهای ( زیرسر ) گذاشتن . رفیقهای را آماده داشتن : چرا نمیگویی نم کردهای زیر سر داری اگر زبان ما تا بحال بسته بود چشمهامان باز بود.

معنی کلمه نم کرده در ویکی واژه

رطوبت کشیده، اندکی آب زده.
رفیقه، معشوقه.

جملاتی از کاربرد کلمه نم کرده

مهر عشقش در ازل خط جبینم کرده‌اند نام مجنون را ازآن نقش نگینم کرده‌اند
مه قصاب من شوخیست خونریز به خونم کرده تیغ غمزه را تیز
نامدارم لیک عمر من به تلخی بگذرد ز هر جای موم در زیر نگینم کرده‌اند
تو خود اثبات کردی قتل فایز به خونم کرده ای رنگین سرانگشت
خجلت بی‌دستگاهی ناگزیر کس مباد بی‌نصیب از التفات دوستانم کرده‌اند
ره مردان منم کرده در این سر دریده بیشکی پرده در این سر
غیر افسوسم چه باید خورد از این حرمان‌سرا بر بساط دهر مفلس میهمانم کرده‌اند
لاله‌آسا داغ‌های سینه صدچاک را از هوای عشق آن نازآفرینم کرده‌اند
در غمت کاری که آه آتشینم کرده است آنقدر دانم که خاکسترنشینم کرده است
دست رنج ناله‌ام در راه غم ضایع نشد حیرتی بودم نگاه واپسینم کرده‌اند