نقود

معنی کلمه نقود در لغت نامه دهخدا

نقود. [ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ نَقْد. رجوع به نَقْدشود : و چندانکه مراد باشد از نقود و جواهر برداشت. ( کلیله و دمنه ). و ملک او را صلتی گرانمایه فرمود از نقود و جواهر و کسوت های خاص. ( کلیله و دمنه ). همه نقود خانه پیش چشم من ظاهر آمدی. ( کلیله ودمنه ). آنچه داشت از نقود و اجناس و اسباب و مواشی بداد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 366 ). || ( مص )نَقْد. ( ناظم الاطباء ) .

معنی کلمه نقود در فرهنگ معین

(نُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نقد.

معنی کلمه نقود در فرهنگ عمید

= نقد

معنی کلمه نقود در فرهنگ فارسی

جمع نقد
( اسم ) جمع نقد .

معنی کلمه نقود در ویکی واژه

جِ نقد.

جملاتی از کاربرد کلمه نقود

هزار و پانصد دینار دادش از زر سرخ ابا دویست شتر بارشان متاع و نقود
فی فیک عذب فرات و انی بظمان حیران بین النقودی
که تا به دولت شاه از سر فراغ درون نقود عمر کنم صرف در دعای شما
ساقیا در نوش آور شیره عنقود را در صبوح آور سبک مستان خواب آلود را
گاه علم آدم ملایک را کی بود اوستاد علم و نقاد نقود
سلک نقود نظم جواهر بباد رفت تا صیت گوهر تو برآمد زکان علم
کانی نلت عنقود الثریا فاعصر منه خمرا للعباد
نقود مردم اگر رایج است اگر کاسد به ‌کردگار رها کن ‌که ناقدی است بصیر
ز نقود و صفت ارجو که شوم به عز خواجو بر شه اگر نکور و به در آید از تعیر