نقلی

معنی کلمه نقلی در لغت نامه دهخدا

نقلی. [ ن َ ] ( ص نسبی ) منقول از روی چیزی. نقل کرده شده. ( ناظم الاطباء ). مقابل عقلی. || قابل نقل کردن و روایت کردن. روایت کردنی. بازگفتنی. || ساختگی. تقلیدی. ( ناظم الاطباء ).
نقلی. [ ن ُ ] ( ص نسبی ) در تداول ، کوچک و زیبا. ( یادداشت مؤلف ). ریز و گرد به شکل نقل : تربچه ٔنقلی. || فروشنده نقل. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه نقلی در فرهنگ معین

(نُ ) [ ع - فا. ] ۱ - (ص نسب . ) منسوب به نقل . ۲ - (عا. ) کوچک و جالب و ظریف .

معنی کلمه نقلی در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) منسوب به نقل ۲ - کوچک و جالب و ظریف : یک خانه نقلی و قشنگ دارد .

معنی کلمه نقلی در ویکی واژه

منسوب به نقل.
کوچک و جالب و ظریف.

جملاتی از کاربرد کلمه نقلی

بنا بر نقل مشهور، حسن عسکری در روز جمعه، ۸ ربیع‌الاول سال ۲۶۰ ه‍.ق در سن ۲۹ سالگی وفات یافت. البته، تاریخ‌های دیگری نظیر اول، چهارم و دوازدهم ربیع‌الاول نیز ذکر شده است. وی در سامرا در منزل خود، کنار پدرش هادی به خاک سپرده شد. پس از مرگ عسکری بنابر نقلی، معتمد، ابوعیسی فرزند متوکل را فرستاد تا بر وی نماز گزارد. پس از مرگ وی، بازارهای شهر تعطیل شد و مقامات سیاسی، اصناف و طبقات مردم در تشییع وی شرکت کردند.
آصف جم فرحسینقلی که فلک را حبل خیام وی است عروه وثقی
چنین نقلی درستست از پیمبر که حق گوید بشخصی روز محشر
مر مرا نقلی اگر باید ترا شیرین‌لبان مر ترا چنگی اگر باید مرا پشت دوتای
بازهم نقلی ز شبلی گویمت بر کنار بحر معنی جویمت
کرم سرگین در میان آن حدث در جهان نقلی نداند جز خبث
بهار معدلت سبحانقلی خان بخار از مقدم او شد گلستان
می گزی لب عوض نقل به مستی آری هیچ نقلی چو لب خویشتنت نیست لذیذ
یکی از جنبه‌های اصلی سرگرمی جمع‌آوری کلکسیونی خودرو است. خودروها، به ویژه وسایل نقلیه کلاسیک، توسط صاحبان آنها به عنوان دارای ارزش زیبایی شناختی، تفریحی و تاریخی قدردانی می‌شوند. چنین تقاضایی پتانسیل سرمایه‌گذاری را ایجاد می‌کند و به برخی از خودروها اجازه می‌دهد تا قیمت‌های فوق‌العاده بالایی داشته باشند و به خودی خود به ابزار مالی تبدیل شوند.
نماند عشق برجا حرف و نقلی نشان از قبح نفس وحسن عقلی
یک مدل از یک وسیله نقلیه که توسط یک اسب کشیده شده بر روی چرخ‌های میله‌ای در اروپای شمالی در چنین زمانی تعجب آور است.
اوریون وسیله نقلیه حمل و نقل خدمه است که در تمام ماموریت‌های آرتمیس استفاده می‌شود. خدمه را از زمین به مدار دروازه منتقل می‌کند و آنها را به زمین بازمی‌گرداند.
که سبحانقلی خان به صد اضطراب سوی کیلف بگذشت از روی آب
بوالعجب نقلی است تو در مدح کالای کسان وانگهان در دست دزدت جبه و کالاستی